۲۰۹- قاضی لاغر سیستانی
قاضی احمد نام دارد در سیستان بامر قضا اشتغال دارد و خالی از مولویتی نیست و بسیار خوش صحبت و شیرین کلامست و بواسطه آنکه در سیستان قاضی دیگر بود که فربه بود آن را قاضی فربه و این را قاضی لاغر میگفتند این رباعی و مطلع از اوست :
شکر لب و شیرین حرکاتند همه
از آدمیان غرض همین ایشانند
قاضی مذکور میگفت که چون اکثر مردم سیستان لگور و دزدند دعویی که من می رسم بیشتر اینست که یکی دعوی میکند و فلان دزدی کردیم و او زیاده از حصه خود گرفته یا اینکه دعوی کند که من با فلان قمار غایبانه باخته ام و او در ادای وجه تعلل میکند، روزی جماعتی آمدند و دعوی زیادتی مال دزدی میکردند، من گفتم که این دعوی شرعی نیست چرا که شما دزدی کرده اید، در جواب گفتند که دزدی آن باشد که کسی چیزی از خانه بدزدد و حال آنکه ما گرگان بیابانیم و بضرب دست و پهلوانی می ستانیم، و دیگر آنکه اگر کسی به حج رود چهل روز یا کمتر ریاضت میکشد ما که مدت شش ماه زیاده بر آن رنج بیابان و فقد آب و نان می کشیم چرا مال تجار بر ما حلال نباشد؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
که نیرزد آشنایی به مشقت جدایی
رباعی
خوبان گل گلشن حیاتند همه
بگذار، که باقی حشراتند همه
بیت
تیغی کشیده بر سرم آن سیمبر رسید
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.