گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
سام میرزا صفوی

اصفهانی است در اوایل، عمر به تباهی صرف میکرد چون بقدر صورت خطی و نزاهت خدی داشت بقابضی شهر مذکور اوقات صرف میکرد و بعد از چند روز وزیر داروغه که ملازم درمش خان شاملو بود شد و بنابر آن که در فترات رومیه که تفصیل آن در کتب مفصله مطوله مسطور است خدمت نمایانی از او صادر شده بود بوزارت صاحبقرانی ( سرافراز شد و کار او بجائی رسید که در یک روز هزار تومان بخشیده بود که کم کسی را از وزراء این رتبت دست داده . سلمان ساوجی :

بنای روزگار که این خشت زرنگار

بر طاق چارمین بلند آسمان نهاد

چون اوج بارگاه جلال ورا بدید

برکند مهر از او و بر آن آستان نهاد

اما بسیار نازک مزاج و رعنا وش سلوک کرده در خوش طبعی و تیز فهمی تقلید امیر علیشیر میکرده اند نسبت بمقربان درگاه و امرای عالیجاه رعایت حرمت بجای نمی آورد، بنابرآن خاطر جمیع ارکان دولت و اعیان حضرت از او رنجیده بود و در صدد انهدام بنای حیاتش برآمدند از جمله مهتر شاهقلی که اول مهتر رکابداران بود و آخر تواجی شده بود بواسطه تحاویل ایام رکابداری میرزای مذکور، به او سخنان درشت گفت بلک تهدید بقتل داد . تا در شهور سنه تسع و عشرین و تسعمایه در وقتی که او از خدمت صاحبقران بیرون آمد هم در میان باغچه دولت خانه فرصت یافته به خنجر تیز بدنش را ریز ریز کرد و او هم بعد از چند روز همان شربت چشید و متوجه سرای سزا گردید .

هر که بدی کرد و به بد یار شد

هم به بد خویش گرفتار شد

هر چند روش میرزای مذکور از حد اعتدال بیرون بود اما طبعش در شعر و ظرافت بد نبود این مطلع را که در جواب مولانا جامی گفته شاهد حالست .

عاشقان هجر تو را مونس جان ساخته اند

وصل چون نیست میسر، بهمان ساخته اند