اصفهانی است در اوایل، عمر به تباهی صرف میکرد چون بقدر صورت خطی و نزاهت خدی داشت بقابضی شهر مذکور اوقات صرف میکرد و بعد از چند روز وزیر داروغه که ملازم درمش خان شاملو بود شد و بنابر آن که در فترات رومیه که تفصیل آن در کتب مفصله مطوله مسطور است خدمت نمایانی از او صادر شده بود بوزارت صاحبقرانی ( سرافراز شد و کار او بجائی رسید که در یک روز هزار تومان بخشیده بود که کم کسی را از وزراء این رتبت دست داده . سلمان ساوجی :
بنای روزگار که این خشت زرنگار
بر طاق چارمین بلند آسمان نهاد
چون اوج بارگاه جلال ورا بدید
برکند مهر از او و بر آن آستان نهاد
اما بسیار نازک مزاج و رعنا وش سلوک کرده در خوش طبعی و تیز فهمی تقلید امیر علیشیر میکرده اند نسبت بمقربان درگاه و امرای عالیجاه رعایت حرمت بجای نمی آورد، بنابرآن خاطر جمیع ارکان دولت و اعیان حضرت از او رنجیده بود و در صدد انهدام بنای حیاتش برآمدند از جمله مهتر شاهقلی که اول مهتر رکابداران بود و آخر تواجی شده بود بواسطه تحاویل ایام رکابداری میرزای مذکور، به او سخنان درشت گفت بلک تهدید بقتل داد . تا در شهور سنه تسع و عشرین و تسعمایه در وقتی که او از خدمت صاحبقران بیرون آمد هم در میان باغچه دولت خانه فرصت یافته به خنجر تیز بدنش را ریز ریز کرد و او هم بعد از چند روز همان شربت چشید و متوجه سرای سزا گردید .
هر که بدی کرد و به بد یار شد
هم به بد خویش گرفتار شد
هر چند روش میرزای مذکور از حد اعتدال بیرون بود اما طبعش در شعر و ظرافت بد نبود این مطلع را که در جواب مولانا جامی گفته شاهد حالست .
عاشقان هجر تو را مونس جان ساخته اند
وصل چون نیست میسر، بهمان ساخته اند