او نیز از جمله اولاد و امجاد آن سرور ارباب سداد است، بقوت بازو و شوکت و شجاعت و پیل تنی سرور ارباب جدل و عنا بود، قدرت بازوی او در کمانداری تا بحدی بود که اگر کمان رستم بدستش افتادی در یک کشش درهم شکستی، حدت نظرش در تیراندازی در مرتبه ای بود که اگر صد تیر انداختی پیکان بر سوفار آن دیگری نشستی، اما . چون سخت کمان قضا تیر تقدیر جهت فنای او از آماج خانه ی قدر گشادی داد، کشش و کوشش او فایده ای نداد و چون زال روزگار پنجه ی آمال و اقبال او را تاب داده بود، از چابک دستی و کوشش بسیار او هیچ نگشاد و هر چند بعد از پدر کروفری نمود آخر کار بکام و ناکام از استرآباد و دامغان که مقر او بود بجانب دشتی که مسکن یخه ترکمانان است گذشت و به امداد آن طایفه بر قلعه کرات که از امهات قلاع خراسانست مستولی شده آخر بدست مخالفان ازبک گرفتار شده و در شهور سنه خمس و عشر و تسعمایه قلعه بدنش را از ذخیره حیات خالی نمودند و مضمون آیه کریمه. « انما یدرککم الموت و لو کنتم فی بروج مشیده » شامل حال او گشت . این مطلع و بیت از اوست :
شوخی که دایما دل او مایل جفاست
عمر عزیز ماست چه حاصل که بیوفاست
تنها نه من به خال رخش مبتلا شدم
بر هر که بنگری به همین درد مبتلاست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.