چو رای هند رخ برتافت قیصر
نمود از ملک چین رخشنده افسر
تقاضای عروسی کرد داماد
بر قیصر به خواهش کس فرستاد
شه رومی به ابرو چین درآورد
تأمل کرد و آنگه سر برآورد
که: «شادیشاه نور دیدهٔ ماست
ولیکن هست از او ما را سه درخواست
نخستین از پی کابین دختر
دهد یک نیمه ملک شاه و بربر
دوم باید که پوید سوی افرنج
به رسم باج از آن بوم آورد گنج
سِیُم شرط آنکه سوی کشور شام
نسازد عزم و اینجا گیرد آرام
مبادا کو شود زین شرط مأیوس
مراد ما از این نام است و ناموس»
رسولان چون شنیدند این حکایت
به شادی باز گفتند این روایت
ملک را گشت روشن زآن فسانه
که میگیرد بر او قیصر بهانه
به پاسخ گفت: «این کاریست دشوار
نشاید بی پدر کردن چنین کار
اگر فرمان بود من باز گردم
ازین در با پدر همراز گردم
به فرمان پدر یکسال دیگر
بیایم بر خط فرمان نهم سر»
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.