گنجور

 
سلمان ساوجی

شاهی که به نعلین رخ مه آراست

گشت از قدمش پشت کج گردون راست

بر حسن مه چارده انگشت نهاد

مه را بشکست وز آن شب انگشت نماست

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode