به پایان شد شب عیش ملاهی
سپیدی گشت پیدا در سیاهی
شب عیش و جوانی بر سرآمد
شبم را صبح صادق در بر آمد
اگرچه صبح دارد خوش صفایی
ولیکن نیستش چندان بقایی
هوای دل ز سر باید برون کرد
که وقت صبح میباشد هوا سرد
از آن رو پشت من خم داد گردون
که زیر خاک میباید شد اکنون
خوشا و خرما فصل جوانی
زمان عیش و عهد کامرانی
نشاطم هر زمانی بر گلی بود
سماعم بر نوای بلبلی بود
گل و مل را جوانی میطرازد
جوانی را گل و مل میبرازد
در آن بستان گه تخم مهر کارد
که جای سنبل و گل برف بارد
جوانی نوبهار زندگانیست
حقیقت زندگانی خود جوانیست
جوانا، قدر ایام جوانی
به روز ناخوش پیری بدانی
دل من در جوانی داشت طیری
که دایم در هوا میکرد سیری
کجا میدید آبی یا سرابی
بر آن سر خیمه میزد چون حبابی
چو گل خندان لب و دلشاد بودم
ز هر باری چو سرو آزاد بودم
نگشتم جز به گرد بزم چون جام
نیامد در دل من خرمی خام
دمی زین بیش جز بر روی گلگون
نکردم روی چون آیینه اکنون
رخ آیینه میبینم به آزرم
که میآید ز روی خویشتن شرم
سرابستان دل را شد هوا سرد
گلستان رخم را شد ورق زرد
چو چنگ از بزم می جویم کناری
برم تاری چو از چنگست تاری
ز جام می مرا خون در درونست
میان ما و می افتاده خونست
نمیدانم می دوشین روشن
که تلخ و تیز کرد امروز بر من
به پیری عادت و رسم مدامست
طلب کردن ولی آن هم حرامست
مرا قدیست چونین چون کمانی
پئی و پوستی بر استخوانی
چو چنگ از ضعف پیری شد سراپا
رگ من یک به یک بر پوست پیدا
قدم خم شد، ز قد خم چه خیزد؟
قدح چون خم شود آبش بریزد
ز جامم جرعهای ماندهست باقی
که آن بر خاک خواهد ریخت ساقی
در آن مجلس که می با جرعه افتاد
چه داد عشرت و شادی توان داد
دلیلا من ذلیل و شرمسارم
به فضل و رحمتت امیدوارم
زبانم را سعادت کردی آغاز
کلامم را شهادت خاتمت ساز
به اقبال آمد این دولت به پایان
الهی عاقبت محمود گردان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره پایان جوانی و آغاز پیری است. شاعر از لذتهای شبنشینی و شادیهای جوانی میگوید، اما به تدریج به واقعیت تلخ پیری و ضعف جسمی خود آگاه میشود. او زیباییهای دوران جوانی را توصیف میکند و میگوید که این دوران به سرعت سپری میشود، همانطور که صبح بر شب غلبه میکند. شاعر حسرت ایام خوش جوانی را میخورد و به اینکه باید قدر این ایام را دانست، تأکید میکند. او از تغییرات صورت و اندامش در پیری صحبت میکند و در پایان به خداوند پناه میبرد و خواهان رحمت و برکت است.
هوش مصنوعی: شب شاد و خوشی به پایان رسید و حالا نور روشنایی از پس تاریکی ظاهر شد.
هوش مصنوعی: شب جوانی و خوشی به پایان رسید و اکنون صبح روشنی در زندگیام آغاز شده است.
هوش مصنوعی: اگرچه صبح زیبا و دلپذیر است، اما این زیبایی دوام زیادی ندارد.
هوش مصنوعی: باید از دل خود هرگونه نگرانی و غم را دور کنی، چرا که صبح شده و هوا سرد است.
هوش مصنوعی: به دلیل اینکه زندگی همچنان ادامه دارد و هر فردی در نهایت باید با واقعیت مرگ مواجه شود، فشار و خستگیهایی که از زندگی بر دوش ما هست، طبیعی است.
هوش مصنوعی: فصل جوانی مانند چوب خوشبو و خرماست، زمانی است که انسان میتواند از زندگی لذت ببرد و از خوشیها و کامیابیها بهره ببرد.
هوش مصنوعی: هر زمان که به گل نگاه میکنم، شاداب میشوم و صدای بلبلی که میخواند، خوشحالیام را بیشتر میکند.
هوش مصنوعی: جوانی به زیبایی و شادابی خود مینازد، و زیبایی گل و مرغ نیز به جوانی و نشاط آن است.
هوش مصنوعی: در آن باغی که بذر محبت کاشته شده، جایی برای گلها و سنبلها وجود دارد، اما برف میبارد.
هوش مصنوعی: جوانی مانند بهار است که شادابی و زیبایی زندگی را نمایان میکند و در واقع، خود جوانی نماد واقعی زندگی است.
هوش مصنوعی: ای جوان، قدر و ارزش روزهای جوانیات را در زمانهایی که پیر میشوی، بشناس.
هوش مصنوعی: در دوران جوانی، قلب من پر از شوق و اشتیاق بود، همچون پرندهای که همیشه در آسمان پرواز میکرد و به گشت و گذار ادامه میداد.
هوش مصنوعی: در کجای دنیا میتوانست ببیند که آبی یا تصویری خیالی بر بالای آن چادر مانند حبابی شکل میگیرد؟
هوش مصنوعی: مانند گل بودم که لبخند به لب دارد و از شادی پر از نشاط است. در هر شرایطی مثل سرو آزاد و رها احساس آزادی و سربلندی میکردم.
هوش مصنوعی: من دور و بر میگساری نچرخیدم، زیرا شادی و خوشی در قلبم نیامد و همچنان خالی باقی ماند.
هوش مصنوعی: یک لحظه بیشتر بر چهرهی زیبا ننگریستم، حالا که مانند آیینهام روشن و شفاف است.
هوش مصنوعی: چهرهام را در آینه میبینم و به خاطر خودم خجالت میکشم که چطور اینگونه به نظر میرسم.
هوش مصنوعی: دل من مانند یک بیابان خالی و سرابزا شده است و حالا که هوا سرد شده، زیباییهای چهرهام نیز کمرنگ و زرد شدهاند.
هوش مصنوعی: زمانی که از ساز چنگ در میخانه لذت میبرم، تارهایی را نیز کنار میگذارم، همانطور که تارهای چنگ از خود ساز جدا هستند.
هوش مصنوعی: در دل من مثل خون در جام می جریان دارد و بین من و شراب، احساساتی عمیق و دردناک وجود دارد.
هوش مصنوعی: نمیدانم چرا دیروز با طعنه و تندی با من رفتار کرد.
هوش مصنوعی: در سالهای پیری، معمولاً انسان میکوشد تا چیزهایی را بخواهد و طلب کند، اما این کار در واقع نادرست و ناخواسته است.
هوش مصنوعی: من اندامی دارم همچون کمان که به زیبایی کشیده شده است و پوستی نرم بر روی استخوانهایم نشسته است.
هوش مصنوعی: زمانی که چنگ به خاطر ضعف و پیری ناقص شده است، رگهای من به وضوح بر روی پوست نمایان شدهاند.
هوش مصنوعی: زمانی که قدمی دچار خمیدگی میشود، از قامت خمیده چه انتظاری میتوان داشت؟ و وقتی که ظرفی خم میشود، آب آن به بیرون میریزد.
هوش مصنوعی: از جام من کمی نوشیدنی باقی مانده که ساقی آن را بر زمین خواهد ریخت.
هوش مصنوعی: در آن محفل که با نوشیدن یک جرعه شراب همراه است، چه لذت و خوشی میتوان به دست آورد.
هوش مصنوعی: من دلیلی بر ذلت و شرمندگی خود دارم و به رحمت و لطف تو امید دارم.
هوش مصنوعی: تو با صحبتهایت به من برکت دادهای، و کلام آغازین من را به عنوان نشانهای از حقیقت و پایان کلامم را به عنوان گواهی بر آن قرار ده.
هوش مصنوعی: این نیک بختی و کامیابی به سرانجامی الهی نائل آمده و در نهایت، محمود به درجات بالایی دست پیدا خواهد کرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
الهی عاقبت محمود گردان
به حق صالحان و نیکمردان
همین شعر » بیت ۳۰
به اقبال آمد این دولت به پایان
الهی عاقبت محمود گردان
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.