سلمان ساوجی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۵ بیمارم و کس نمیکند درمانم خواهم که کنم ناله ولی نتوانم از ضعف چنانم که اگر ناله کنم با ناله بر آمدن بر آید جانم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر از بیماری و درد خود گلایه میکند و میگوید که هیچکس به او کمک نمیکند. او میخواهد ناله کند، اما ناتوانی او مانع این کار میشود. به حدی ضعیف است که اگر حتی ناله کند، ممکن است جانش به خطر بیفتد.
هوش مصنوعی: من بیمار هستم و هیچکس برای بهبود من کاری نمیکند. میخواهم ناله کنم، اما نمیتوانم.
هوش مصنوعی: از شدت ضعف و ناتوانی به حالتی رسیدهام که اگر بخواهم ناله کنم، این ناله به قدری عمیق خواهد بود که جانم از ناله بیرون میآید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای دل چو بغمهای جهان درمانم
از دیده سرشکهای رنگین رانم
خود را چه دهم عشوه یقین میدانم
کاندر سر دل رسد به آخر جانم
یک روز بیوفتی تو در میدانم
آن روز هنوز در خم چوگانم
گفتی سخنی و کوفتی برجانم
آن کشت مرا و من غلام آنم
ای طبع بده ور ندهی بستانم
آن مایه که گرد کرده ای من دانم
ای آتش اندیشه چو من درمانم
اندر تو زنم گر نبری فرمانم
ای عشق چرا همی نهی بر جانم
باری که بدست کشیدنش نتوانم
من بنده مطیع آن چنان فرمانم
زنهار مده ز دست خود آسانم
در خدمت تست عقل و هوش و جانم
گر پیش برون روم ور از پس مانم
اقبال نیم که سال وماه و شب و روز
واجب باشد که در رکابت رانم
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.