گنجور

 
سلمان ساوجی

ای جهانبخشی که روز و شب چو نور آفتاب

فیض احسان تو فایض بر سماوات است و ارض

سرمه از خاک رهت کردن فلک را فرض عین

می‌کشد در دیده خود می‌کند بر عین فرض

عرض حالم راست طولی می‌کنم زان احتراز

مختصر کاری است کارم چیست چندین طول و عرض

باید احسانی چنان کردن که بعد از خرج راه

قرض خود بگزارم و بازم نباید کرد قرض

 
 
 
جیحون یزدی

شاه فرماید چو عزم صید را بر خوش فرض

پر کند سهمش جهانی را زطول و عمق و عرض

پیل مست از دیده موران مفر خواهد بقرض

لنگ گردد پای در تحت الثری ازگاو ارض

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه