ای نور دیده باز گو جرمی که از ما دیدهای
تا بیگناه از ما چرا چون بخت بر گردیدهای؟
ای کاش دشمن بودمی نی دوست چون بر زعم من
با دشمنان پیوستهای و ز دوستان ببریدهای
بر من نبخشاید دلت یا رب چه سنگین دل بتی
ما ناکه یا رب یا ربم در نیمه شب نشنیدهای؟
از عجز و ضعف و مسکنت وز حسن و لطف و نازکی
ما خاک خاک آستان، تو نور نور دیدهای
از اشک سلمان کردهای آبی روان وانگه از آن
دامن ناز و سرکشی چون نارون پیچیدهای
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا بیگناه از ما چرا چون بخت بر گردیدهای؟
تا بیگناه از ما چرا چون بخت بر گردیدهای؟
همین شعر » بیت ۱
ای نور دیده باز گو جرمی که از ما دیدهای
تا بیگناه از ما چرا چون بخت بر گردیدهای؟
به نقل از کانال تلگرامی «گاهنامهٔ ادبی» از آن «محسن شریفی صحی»:
این غزل از سلمان ساوجی نیست!
در دیوان سلمان ساوجی غزلی بدین شرح به ثبت رسیده است:
ای نور دیده بازگو جرمی که از ما دیدهای
تا بیگناه از ما چرا چون بخت برگردیدهای
ای کاش دشمن بودمی ای دوست چون بر رغم من
با دشمنان پیوستهای وز دوستان ببریدهای
بر من نبخشاید دلت یارب چه سنگیندل بتی
مانا که یارب یاربم در نیمهشب نشنیدهای
از عجز و ضعف و مسکنت وز حسن و لطف و نازکی
ما خاک خاک آستان تو نور نور دیدهای
از اشک سلمان کردهای آبی روان وانگه ازان
دامن ز ناز و سرکشی چون نارون پیچیدهای
این غزل که تخلّص سلمان دارد، در چاپهای دیوان سلمان چون تصحیح ابوالقاسم حالت (ص488) و عباسعلی وفایی (ص 399) موجود است و در دستنویسهای قدیم دیوان وی، چون نسخۀ مورخ 794ق کتابخانۀ مجلس، نسخۀ مورخ 804ق کتابخانۀ مرعشی و نسخۀ مورخ 826ق کتابخانۀ رضوی به ثبت رسیده است.
اما این غزل نمیتواند از سلمان ساوجی باشد؛ زیرا در دیوان سید ذوالفقار شروانی درج شده است.
سید ذوالفقار شروانی که به قول دولتشاه سمرقندی در روزگار سلطان محمد خوارزمشاه میزیسته است -و البته کاشی در خلاصةالاشعار این سخن را نفی کرده- بختیار بوده و دیوان کاملی از اشعارش به تاریخ 745ق به جای مانده است. در خلاصةالاشعار کاشی نیز برخی اشعار وی به ثبت رسیده است.
سلمان ساوجی بعد از سرودن قصیدۀ مصنوع خویش در حق خواجه غیاثالدین محمد وزیر، چنانکه انتظار داشت صله دریافت نکرد و داستان مقایسۀ این قصیده با قصیدۀ مصنوع ذوالفقار و صلۀ دریافتی دو شاعر از ممدوحان خویش از جانب سلمان ساوجی نیز در کتاب دولتشاه ذکر شده است. درواقع در جریان این حکایت است که نام این دو شاعرِ صنعتپرداز در کنار یکدیگر ذکر شده است (ص 131 تذکرۀ دولتشاه).
غزل پنج بیتی مذکور به نام سلمان، با هفت بیت در دیوان ذوالفقار چنین به ثبت رسیده است:
ای نور دیده بازگو جرمی که از ما دیدهای
تا بیگناه از ما چرا چون بخت برگردیدهای
ای کاش دشمن بودمی بی دوست چون بر رغم من
با دشمنان پیوستهای وز دوستان ببریدهای
بر من نبخشاید دلت یارب چه سنگیندل بتی
مانا که هرگز یاربم در نیمشب نشنیدهای
دل بردی و آن نیستم کز دل پشیمانی خورم
دل چیست جان بادت فدا زیرا که جان ارزیدهای
از عجز و ضعف و مسکنت وز حسن و لطف و چابکی
ما خاک خاک آستان تو نور نور دیدهای
از اشک چشمم کردهای آب روان وانگه ازان
دامن ز ناز و سرکشی چون نارون پیچیدهای
چون حسبحال توست هان ای ذوالفقار ایراد کن
ای نور دیده بازگو جرمی که از ما دیدهای
(ص 443، چاپ عکسی نسخۀ بریتانیا)
بیت پنجم سلمان که تخلص دارد، همان بیت ششم ذوالفقار است و «سلمان» جایگزین «چشمم» شده است. بیت هفتم ذوالفقار نیز حاوی تخلص اوست.
به نظر میرسد کاتبی در دستنویسی که حاوی اشعار این دو شاعر بوده سهواً در غزل مذکور تصرف کرده و غزل ذوالفقار را تقدیم سلمان کرده باشد.
در جُنگها و سفینههای شعری بسیار معمول است که کاتب برخی از ابیات یک شعر را به شکل گزینشی کتابت کرده باشد؛ لذا این احتمال نیز وجود دارد که کاتبی در متنی که حاوی اشعار سلمان بوده، غزل ذوالفقار را بدون بیت تخلص وی دیده و خود نام سلمان را بدان افزوده باشد.
میدانیم که سلمان پیرو شعر ذوالفقار بوده است. مطلع قصیدۀ مصنوع ذوالفقار چنین است:
چمن شد از گل صـد برگ تازه دلبروار
بهـار یـافـت بهـــاری ز بـاد در گلزار
و سلمان در قصیدۀ مصنوع خویش در همان وزن و قافیه سروده:
صفای صفوت رویت بریخت آب بهـار
هوای جنّت کویت ببیخت مشک تتار
نیز ذوالفقار در یکی از قصاید خویش چنین گفته:
از سپهر ملک طالع شد همایوناختری
وز محیط شرع پیدا گشت والاگوهری
و سلمان در همین زمین سروده:
طالع عالم مبارک شد به میمون اختری
منتظم شد کار ملک و دین به والا گوهری
در نمونۀ دیگری ذوالفقار در بارخواستن به مجلس ممدوح گفته:
صدرا کمینهبنده به درگاهت آمدهست
بر کهربا ز جزع روان داشته بُسد
گر باشدش اجازه درآید چو فال نیک
ور نیست بازگردد مانند چشم بد
و سلمان در بارخواستن به مجلس شاه، شعر ذوالفقار را پیش چشم داشته و گفته:
شها قمری طوقدار تو آمد
که دست شما بوسد و بازگردد
اگر هست ره تا چو دولت درآید
وگر نیست تا چون بلا بازگردد
لذا با عنایت به اینکه هر دو شاعر در محیط جغرافیایی آذربایجان بالیدهاند و دسترسی و تأثیرپذیری سلمان از شعر ذوالفقار معلوم است، این احتمال نیز وجود دارد که سلمان به دلیل علاقه به شعر ذوالفقار، غزل مذکور را در میان اشعار خویش یادداشت کرده بوده و بعدها کاتبان نیز در نسبت شعر به سلمان به خطا رفته باشند. در هر صورت، این غزل از سلمان ساوجی نیست.
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.