من کیستم تا باشدم، سودای دیدار شما؟
اینم نه بس کاید به من، بویی ز گلزار شما
چشمم که هر دم میکند، غسلی به خوناب جگر
با این طهارت نیستم، زیبای دیدار شما
سیم سیاهقلب اگر، هرگز نپالودی مژه
کی نقد اشک ما روان، گشتی به بازار شما؟
ای هر سرِ موی تو را، سرمایه هستی بها
با آن که من خود نیستم، هستم خریدار شما
باری است سر بر دوش من، خواهد فکند این بار، من
باری، چو باری میکشیم بر دوش هم بار شما
با آنکه مویی شد تنم، از جور هجران و ستم
حاشا که من مویی کنم، تقصیر در کار شما
دل با عذار سادهات، جمعیتی دارد، ولی
تشویش سلمان میدهد، هندوی طرار شما
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به عشق و اشتیاق خود برای دیدار محبوب میپردازد. او میگوید که حتی اگر نتواند خود را شایسته دیدار او بداند، همچنان تشنه بوی گلزار وی است. دل او با غم و درد فراوان نوازش میشود اما این درد او را از نزدیکی به محبوب دور نمیکند. شاعر اشاره میکند که با وجود همه مشکلات و رنجهایی که در اثر دوری از محبوب به او رسیده، باز هم از عشق و وابستگی خود دست نمیکشد. او خود را در برابر زیبایی محبوب کاهش میدهد و اعتراف میکند که عشق او به محبوب از هر ناملایمتی فراتر است. در نهایت، شاعر بیان میکند که رابطهای عمیق و پیچیده در این عشق وجود دارد که حتی در بدترین شرایط نیز نمیتواند دچار نقصان شود.
هوش مصنوعی: من چه کسی هستم که بخواهم آرزوی دیدار شما را داشته باشم؟ فقط همین کافی است که بویی از گلستان شما به من برسد.
هوش مصنوعی: چشمانم هر لحظه با درد و اندوهی مانند غسل خون دل آغشته میشود، اما با این حال من به طهارت و پاکی دست نیافتهام، زیرا زیبایی دیدار شما برایم همه چیز است.
هوش مصنوعی: اگر عشق تو را نمیپذیرفتم و از تو دور میشدم، هیچگاه نمیتوانستی اشکهای من را به ارزش ببینی؛ اما تو همچنان به دنیای خودت ادامه دادی و در بازار دلها گشت و گزار کردی.
هوش مصنوعی: هر کدام از موهای تو برای من ارزش و سرمایهای بزرگ دارد. با وجود اینکه من هیچ هستی و جایگاهی ندارم، اما در عین حال، من خریدار و مشتاق تو هستم.
هوش مصنوعی: یک بار سنگینی بر دوش من است که روزی خواهد افتاد. من نیز بار بر دوش میکشم، همانند شما که بار خود را حمل میکنید.
هوش مصنوعی: با اینکه به خاطر سختیهای جدایی و ظلمی که بر من میگذرد، سنم بالا رفته و موی سفید کردهام، اما هرگز تقصیر را به گردن شما نمیاندازم.
هوش مصنوعی: دل در درونش به خاطر زیبایی و سادگی چهرهات پر از دنیا است، اما حضور سلمان، که نوعی اضطراب و نگرانی را به همراه دارد، دل را به هم میزند و آرامش را از آن میگیرد. تو نیز مانند هندوهای جادوگر، در این دگرگونی و نگرانی نقش داری.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای پرتو روحالقدس تابان ز رخسار شما
نور مسیحا در خم زلف چو زنار شما
هم لفظتان انجیل خوان، هم لهجتان داودسان
سر حواریون نهان در بحر گفتار شما
شماس ازان رخ جفت غم، مطران پریشان دم بدم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۴ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.