ای سواد هند از کلکت نگارستان چین
کار و بار ملک هرگز این سر و سامان نداشت
نامه ی اقبال پیش از کلک دولت پرورت
داشت گرچه رونقی، اما به این عنوان نداشت
رشک بر شاه جهان آید سکندر را که او
چون تو دستوری خرداندیش و حکمت دان نداشت
از خطت فرمان شه شد چون نگارستان چین
این قدر خیل پری، جمشید در فرمان نداشت
پادشاهی آنچنان را این چنین باید وزیر
آنچه می بایست، شد، زین خوبتر امکان نداشت
کار دولت شد قوی از کلک محکم کار تو
خوب شد، آری ستونی این بلندایوان نداشت
از دواتت عافیت را ساز شد سامان کار
کز برای سینه های ریش، مرهمدان نداشت
چون تو دستوری ندارد هفت اقلیم جهان
این گمان هرگز به بخت خویش، هندستان نداشت
با شجاعت جمع در عهد تو شد دانشوری
در زمان هیچ کس تیر قلم پیکان نداشت
مصرع شمشیر از کلک تو شد بیتی تمام
هیچ دیوانی دو مصرع این چنین چسبان نداشت
پشت شمشیر تو از دلگرمی کلکت قوی ست
قطره ی آبی وگرنه این همه طوفان نداشت
کرد او را خامه ات از وادی حیرت خلاص
رهنمایی خضر سوی چشمه ی حیوان نداشت
نامت از سرچشمه ی خورشید آبش می دهد
آبرویی کاین زمان دارد نگین در کان نداشت
شد کف دست تو دل ها را مقام عافیت
گوهر این آسودگی در مخزن عمان نداشت
تا صلای عام، دست گوهرافشانت نداد
جامه همچون پوست بر تن خلق را دامان نداشت
مهر جودت بر برات رزق اشیا تا نبود
موج دریا بی دهن بود و صدف دندان نداشت
صاحبا! عزم سفر میمون و فرخ فال باد
بی تو خیل شاه را فتح و ظفر امکان نداشت
کرده بیماری مرا نوعی ضعیف و ناتوان
کاین تن رنجور، پنداری که هرگز جان نداشت
غربت و بیماری ام پامال حیرت کرده است
هیچ کس را همچو من، دور جهان حیران نداشت
چند روزی رخصتم ده تا کنم درمان خود
گرچه هرگز درد بیماران دل، درمان نداشت
مختصر کردم حدیث حال خود در خدمتت
ورنه چون اوصاف تو، درددلم پایان نداشت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن اشعاری است که به ستایش و تمجید از یک شخصیت برجسته میپردازد. شاعر به زیبایی خط و قلم این شخصیت اشاره کرده و بر تیزبینی و حکمت او تاکید میکند. او در کنار ستایش از صفات نیک و کارآمدی این فرد، به مقایسهی او با شخصیتهای تاریخی نظیر سکندر میپردازد و بر این نکته میافزاید که هیچ کس به اندازه او در عرصهی حکمت و تدبیر نداشته است.
شاعر همچنین به تأثیر قلم و اثرگذاری آن در زمینههای سیاسی و اجتماعی اشاره کرده و معتقد است که قدرت و آبادانی دولت در گرو وجود چنین وزیری است. او با احساس حسرت از بیماری و دوریاش از اوضاع خوب جامعه، از طرفی آغاز سفر و امید به بهبود حالش را خواستار است و از سوی دیگر به حقیقت عواطف و دردهای خود اشاره میکند.
به طور کلی، این شعر به ستایش از یک شخصیت بزرگ و کارآمد در حکمرانی و دانش میپردازد و در عین حال، رنج و ناتوانی شاعر را نیز به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: ای رنگ سیاه هند، از دنیای زیبای چین، هرگز حکومت و سرزمین تو اینطور مرتبه و سامان نداشت.
هوش مصنوعی: نامه اقبال قبل از اینکه به دست قدرت دولت برسد، رونق و جذابیتی داشت، اما به این شکل و عنوان شناخته نشده بود.
هوش مصنوعی: هرگز نمیتوان گفت که سکندر، که شاه جهان بود، به تو حسد نمیورزد. زیرا او هرگز کسی همچون تو را که دارای خرد و دانش حکمت باشد، نداشت.
هوش مصنوعی: از زیبایی و هنرنمایی تو، فرمانروایان به شگفت آمدهاند؛ همانطور که در چین نگارستانی پر از زیبایی وجود دارد. این همه پری و زیبایی، حتی جمشید را هم حیرتزده کرده و او نتوانسته است چنین فرمانی را صادر کند.
هوش مصنوعی: پادشاهی به این صورت باید وزیر داشته باشد که هر آنچه لازم است، به خوبی انجام شود و بهتر از این امکان ندارد.
هوش مصنوعی: حکومت به خاطر دست خط زیبا و توانمند تو قوی و مستحکم شده است. واقعاً درست است که این بنا هیچ ستونی ندارد.
هوش مصنوعی: از قلم تو، آرامش و راحتی به زندگی مردم برسان، زیرا کسانی که دلهای شکسته دارند، جایی برای درمان و تسکین ندارند.
هوش مصنوعی: هیچ قدرتی در هفت اقلیم جهان نمیتواند دستوری بر تو داشته باشد، بنابراین هرگز نباید به شانس و بخت خود مانند هندستان فکر کنی.
هوش مصنوعی: در هنگامهای که تو در میان جمع با شجاعت حضور داری، هیچ فردی در زمانهات نیست که به اندازه تو از فضل و دانش برخوردار باشد؛ چرا که دیگران توانایی نوشتن و بیان عقاید را در مقابله با تو ندارند.
هوش مصنوعی: شمشیر تو به گونهای نوشته شده که تمام یک شعر را تشکیل میدهد و هیچ کتاب شعری نتوانسته است دو مصرع به این زیبایی و به هم پیوستگی داشته باشد.
هوش مصنوعی: پشت شمشیر تو از اعتماد و اطمینان گرفتن نیرو میگیرد، مانند یک قطره آب که اگر نبود، این همه طوفان به وجود نمیآمد.
هوش مصنوعی: او را قلم تو از سرگردانی نجات داد و مانند خضر، راهنمایی نکرد که به چشمه زندگی برود.
هوش مصنوعی: نام تو از نور خورشید الهام گرفته و به تو شکوه و جذابیتی میبخشد که در گذشته هیچ گوهری چنین زیبایی نداشته است.
هوش مصنوعی: دلها در دستان تو آرامش یافتهاند، این راحتی و آسایش، مانند گوهری در اعماق عمان نیست که بتوان آن را به آسانی پیدا کرد.
هوش مصنوعی: تا زمانی که صدای عمومی و دعوت به وحدت بهوجود نیامده، تو همگام با آن، مانند جواهری که در دل رنگ و زیبایی میبخشد، در جسم و روح مردم تأثیر نمیگذاری و آنها را احاطه نکردهای.
هوش مصنوعی: محبت و generosity تو تا زمانی که نیازهای مادی برآورده نشود، مانند دریا بدون موج است و صدف نیز بدون دندان خواهد بود.
هوش مصنوعی: دوست من! سفر کردن با نیک بختی و شگون آغاز میشود. بدون وجود تو، موفقیت و پیروزی در کارهای بزرگ ممکن نیست.
هوش مصنوعی: دچار بیماری شدهام که مرا بسیار ضعیف و ناتوان کرده است، بهطوریکه این بدن بیمار به نظر میرسد که هرگز روحی نداشته است.
هوش مصنوعی: در غم و بیماریام، احساس تنهایی و حیرت مرا فراگرفته است. هیچ کس به اندازه من، در این دنیا سردرگم نیست.
هوش مصنوعی: مدتی به من فرصت بده تا بتوانم درد خود را درمان کنم، هرچند که میدانم بیماری دل هرگز درمانی نداشته است.
هوش مصنوعی: من در کنار تو، داستان مشکلات و احساسات خود را به طور مختصر بیان کردم، وگرنه سخنان من درباره تو و زیباییهایت آنقدر زیاد است که هیچگاه تمام نمیشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دل سپر بفگند چون درد ترا درمان نداشت
عقل پی گم کرد چون گوی ترا میدان نداشت
صبر می زد لاف چون طوفان غم بالا گرفت
عاجزی شد زانکه کشتی در خور طوفان نداشت
شحنه عشق تو تا سر حد جان آتش بزد
[...]
زنده دل نبود کسی کو ذوق درویشان نداشت
جان ندارد زنده یی کو حالت ایشان نداشت
مرد همچون گل اگر از رنگ باشد مایه دار
رنگ سودش کی کند چون بوی درویشان نداشت
ای بسا درویش زنده دل که در دنیای دون
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.