گنجور

 
صغیر اصفهانی

بابم چو وداع این جهان گفت

جمعیت خاطر من آشفت

شد طاقت جان ز مرگ او طاق

گردید دل حزین بغم جفت

بس باب غمم بروی شد باز

بابم چو ز دیده روی بنهفت

روحش بفرح قرین که تا بود

از خواطر من غبار غم رفت

الحق ز نسیم شفقت اوست

این گلشن طبع من که بشکفت

گنج گهرم نمود از بس

در تربیتم ز لعل در سفت

القصه چو او به بستر خاک

با مهر علی و آل او خفت

تاریخ وفات او سرودم

تا جان بسپرد یا علی گفت

۱۳۴۴

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode