شیخ اسمعیل تاج الواعظین آنکسکه بود
بلبل آسا نغمه زن یکعمر در بستان دوست
عشق بی پایان اوبا دوست محکم بود و شد
شامل او در دو عالم لطف بیپایان دوست
نازم آن ثابت قدم عاشق که تیغ مرگ هم
دست او نتوان کند کوتاه از دامان دوست
ارجعی از دوست بشنید و بسوی او شتافت
دوست لذت میبرد از بردن فرمان دوست
بهر تاریخ وفاتش زد رقم کلک صغیر
کرد اسمعیل جان از جلوهٔی قربان دوست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
رفت دلم همچو گوی، در خم چوگان دوست
وه که ز من برگرفت، رفت به قربان دوست
نی متصوّر مراست خوبتر از صورتش
ماه برآرد اگر سر ز گریبان دوست
بر سر سودای دوست گر برود سر زدست
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.