گنجور

 
صغیر اصفهانی

چو کسی بعذرخواهی نرود ز بی گناهی

بگنه خوشم که آورد مرا بعذرخواهی

چه غم ای گناهکاران ز گناه ما که هرگز

گنهی نمیشود بیش ز رحمت الهی

بگنه خوشیم و عذرش نه بزهد ونخوت آن

که گنه بسی نکوتر ز غرور بی گناهی

دلی از تو چون شود شاد دل تو شاد گردد

نرسی بخیر الا بطریق خیرخواهی

دل خستهٔی بدست آراگر چه هست وحشی

که سبکتکین رسیده است از آن بپادشاهی

بکس ار پناه گشتی بخدای هر دو عالم

که خدا شود پناه تو بوقت بی پناهی

اگرت صغیر بایست دلی چو صبح روشن

بدعای نیمه شب کوش و بورد صبحگاهی