ای نام عاشقسوز تو ورد زبانها
وی یاد جانافروز تو آرام جانها
با اینکه بیرون از زمان و از مکانی
شاه زمانها هستی و ماه مکانها
گفتی نفخت فیه من روحی به قرآن
هستی خود ای جان جهان روح روانها
منزل گرفتی در دل دلدادگانت
گرچه نگنجی در زمین و آسمانها
فرط ظهورت پرده روی نکو شد
ای بینشان پنهان شدستی در نشانها
نقش بدیعی باشدت از خامه صنع
هر گل که میروید به طرف بوستانها
هرگز ندیدیم از تو غیر از مهربانی
ای مهربانتر از تمام مهربانها
وصفت نیامد در بیان یک از هزاران
چندان که گفتند اهل بینش داستانها
کی میتوان بردن صغیر این ره به پایان
در این بیابان گشته گم بس کاروانها
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای نام عاشقسوز تو ورد زبانها
وی یاد جانافروز تو آرام جانها
با اینکه بیرون از زمان و از مکانی
شاه زمانها هستی و ماه مکانها
گفتی نفخت فیه من روحی به قرآن
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.