گنجور

 
صغیر اصفهانی

خبر عشق ز هر دل بهوا بسته مپرس

رسم این راه جز از مرد ز خود رسته مپرس

خواهی ار آگهی از ا ین ره پرخوف و خطر

جز از آنراه نوردان جگر خسته مپرس

هست جوئی بره عشق که آن هستی تست

خبر وصل از این جوی تو ناجسته مپرس

این که پیوسته ز خنجر دل من صد چاکست

سببش را جز آن ابروی پیوسته مپرس

گر بپرسد کسی از من که بگو عرش کجاست

گویم این راز مگر از دل بشکسته مپرس

دوش میگفت صغیر این سخن و خوش میگفت

خبر عشق ز هر دل به هوا بسته مپرس

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode