ندهی کام مرا از لب خندان تا چند
تشنه مانم بلب چشمه حیوان تا چند
ای که هر بی سرو سامان ز تو سامانی یافت
نکنی یاد من بی سر و سامان تا چند
بارها عهد به بستی و شکستی همه را
آخر ای سخت دل این سستی پیمان تا چند
شربتی هم بچشان ز آب وصالم ایدوست
میگدازی دلم از آتش هجران تا چند
ای غمت روز مرا کرده چو شب همچون صبح
در فراق تو زنم چاک گریبان تا چند
بامیدی که فتد دامن وصلت بکفم
ریزم از دیده تر اشک بدامان تا چند
دگر نراست ز وصل رخ تو خاطر جمع
من به یاد سر زلف تو پریشان تا چند
تنگ شد حوصله من به قفس ای صیاد
دور مانم ز تماشای گلستان تا چند
کافر آزردن کافر نپسندد بر خویش
ای مسلمان کنی آزار مسلمان تا چند
ایامیر عرب ای پادشه ارض و سما
تو به ارض غری و من بصفاهان تا چند
دارد امید که آید بجوار تو صغیر
بنده را ره نبود بر در سلطان تا چند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از درد جدایی و longing خود میگوید. از معشوق خود میخواهد که دیگر او را آزرده نکند و به او محبت کند. او به اشکهایی که به خاطر دوری از معشوق میریزد اشاره میکند و از درد و رنجی که در فراق او تحمل میکند سخن میگوید. شاعر همچنین به سرنوشت بیسامانی اشاره میکند که در اثر جدایی او ایجاد شده و از معشوق میخواهد که به وعدههای خود وفا کند. در نهایت، او نسبت به دوری از معشوق و ناامیدی از ملاقات با او ابراز نگران است و خواستار تسکینی برای دل شکستهاش است.
هوش مصنوعی: اگر لبهای خندان تو را به من ندهی، چه مدت باید تشنه بمانم و در کنار چشمه شادی بنشینم؟
هوش مصنوعی: ای کسی که به هر کسی که در زندگیاش بینظم و آشفته است، نظم و سامان میعلنی، چرا به یاد من که بیسر و سامانم نمیآیی و مرا فراموش کردهای؟ چقدر طول خواهد کشید که این وضعیت ادامه پیدا کند؟
هوش مصنوعی: مدام به وعدههایت عمل نکردهای و آنها را شکستهای. ای دل سختگیر، این عدم وفای به عهد تا چه زمانی ادامه خواهد داشت؟
هوش مصنوعی: مقداری از آب وصال را به من بچشان که دل من از آتش دوری تو میسوزد، تا کی باید این وضعیت را تحمل کنم؟
هوش مصنوعی: ای غم تو، روزم را همانند شب تیره کرده است. مانند صبح، به خاطر جدایی تو، گریبانم را پاره میکنم. این وضعیت را تا چه زمانی باید تحمل کنم؟
هوش مصنوعی: با امید اینکه روزی دامن وصال تو به دستانم برسد، اشکهایم را بر دامن تو میریزم تا چه زمانی.
هوش مصنوعی: من دیگر آرامش خاطر ندارم و به یاد زیبایی چهرهات، تا چه مدت باید در tumult و پریشانی سر زلفت بگذرانم؟
هوش مصنوعی: حوصلهام به خاطر قفس تنگ شده است، ای صیاد. تا کی باید از تماشای گلستان دور بمانم؟
هوش مصنوعی: ای مسلمان، تو نباید به دیگر مسلمانان آزار برسانی، چون کافری هم که به ایمان تو باور ندارد، ناراحتی او را قبول ندارد. پس تا کی قصد آزار مسلمانان را داری؟
هوش مصنوعی: ای امیر عرب، تو پادشاه زمین و آسمانی، و من در سرزمین غری (غریب) و در اصفهان چه مدت باید بمانم؟
هوش مصنوعی: دارم به این امید که کودک بندهام به کنارت بیاید، اما راهی برای رسیدن به درگاه سلطان نیست، تا چه زمانی از این وضعیت باید بگذرد؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آخر ای سنگدل سیم زنخدان تا چند
تو ز ما فارغ و ما از تو پریشان تا چند
خار در پای گل از دور به حسرت دیدن
تشنه بازآمدن از چشمه حیوان تا چند
گوش در گفتن شیرین تو واله تا کی
[...]
آخر ای سرو قد سیب زنخدان تا چند
دل بیمار من از درد تو نالان تا چند
از پی یافتن روز وصالت چون شمع
خویشتن سوختن اندر شب هجران تا چند
زآرزوی لب خندان تو هر شب ما را
[...]
ای وطنخواهانسرگشته وحیرانتاچند؟
بدگمان و دو دل و سر به گریبان تا چند
کشور دارا، نادار و پریشان تا چند؟
گنج کیخسرو در چنگ رضاخان تا چند
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.