بر آستانهٔ میخانه خاکسارانند
که در امور فلک صاحب اختیارانند
مبین به خفّتشان کاین برهنه پا و سران
همه به مملکت عشق تاجدارانند
همیشه مرد خدا گوهری بود کمیاب
و لیک چون من و شیخ ریا هزارانند
ز نادرستی ما آسمان نگون باید
از آن بپاست که در ما درستکارانند
ترا که تاب بلا نیست دم ز عشق مزن
حریف بار غم عشق برد بارانند
که گفت نیست دل بیغم اندر این عالم
که فارغ از غم ایام میگسارانند
صغیر بندهٔ شاهی است کز سر تسلیم
غلام درگه آن شاه شهریارانند
علی که دیو و دد و جن و انس و وحش و طیور
ز سفرهٔ کرمش جمله ریزه خوارانند
به لطف او نه همین من امیدوارم و بس
که کاینات به لطفش امیدوارانند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.