گنجور

 
صغیر اصفهانی

بخدا رسد هر آن دل که پی هوا نباشد

بلی از هوا چو بگذشت بجز خدا نباشد

بره طلب سراپا شده‌ام قدم که رهرو

بطریق عشق بایست کم از صبا نباشد

چو بلای عشق نبود بجهان دگر بلایی

که باین بلا دلی نیست که مبتلا نباشد

چو تو خیر خلق خواهی همه خیر پیشت آید

که برای نیک جز نیک دگر جزا نباشد

چو رضا نباشی از حق بدرش انابتی کن

که چو برخوری بمطلب ز تو او رضا نباشد

ز مطالب دو گیتی چو صغیر آنچه خواهی

ز علی طلب که مطلب جز از او روا نباشد

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
سعدی

نظر خدای بینان طلب هوا نباشد

سفر نیازمندان قدم خطا نباشد

همه وقت عارفان را نظرست و عامیان را

نظری معاف دارند و دوم روا نباشد

به نسیم صبح باید که نبات زنده باشی

[...]

سلمان ساوجی

صنمی اگر جفایی کند آن جفا نباشد

ز صنم جفا چه جویی که درو وفا نباشد؟

ز حبیب خود شنیدم که به نزد ما جمادی

به از آن وجود باشد که درو هوا نباشد

چو به حسرت گلت گل، شوم از گلم گیاهی

[...]

صغیر اصفهانی

اگرش خدای خوانم بیقین رضا نباشد

و گرش جدای دانم بخدا روا نباشد

اگر او خدا نباشد ز خدا جدا نباشد

بود این عقیده من که گر او خدا نباشد

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه