گنجور

 
صفی علیشاه

وَ مِنْهُمُ اَلَّذِینَ یُؤْذُونَ اَلنَّبِیَّ وَ یَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ قُلْ أُذُنُ خَیْرٍ لَکُمْ یُؤْمِنُ بِاللّٰهِ وَ یُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِینَ‌ وَ رَحْمَةٌ لِلَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ اَلَّذِینَ یُؤْذُونَ رَسُولَ اَللّٰهِ لَهُمْ عَذٰابٌ أَلِیمٌ (۶۱) یَحْلِفُونَ بِاللّٰهِ لَکُمْ لِیُرْضُوکُمْ وَ اَللّٰهُ وَ رَسُولُهُ أَحَقُّ أَنْ یُرْضُوهُ إِنْ کٰانُوا مُؤْمِنِینَ (۶۲) أَ لَمْ یَعْلَمُوا أَنَّهُ مَنْ یُحٰادِدِ اَللّٰهَ وَ رَسُولَهُ فَأَنَّ لَهُ نٰارَ جَهَنَّمَ خٰالِداً فِیهٰا ذٰلِکَ اَلْخِزْیُ اَلْعَظِیمُ (۶۳) یَحْذَرُ اَلْمُنٰافِقُونَ أَنْ تُنَزَّلَ عَلَیْهِمْ سُورَةٌ تُنَبِّئُهُمْ بِمٰا فِی قُلُوبِهِمْ قُلِ اِسْتَهْزِؤُا إِنَّ اَللّٰهَ مُخْرِجٌ مٰا تَحْذَرُونَ (۶۴) وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ لَیَقُولُنَّ إِنَّمٰا کُنّٰا نَخُوضُ وَ نَلْعَبُ قُلْ أَ بِاللّٰهِ وَ آیٰاتِهِ وَ رَسُولِهِ کُنْتُمْ تَسْتَهْزِؤُنَ (۶۵) لاٰ تَعْتَذِرُوا قَدْ کَفَرْتُمْ بَعْدَ إِیمٰانِکُمْ إِنْ نَعْفُ عَنْ طٰائِفَةٍ مِنْکُمْ نُعَذِّبْ طٰائِفَةً بِأَنَّهُمْ کٰانُوا مُجْرِمِینَ (۶۶) اَلْمُنٰافِقُونَ وَ اَلْمُنٰافِقٰاتُ بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمُنْکَرِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ اَلْمَعْرُوفِ وَ یَقْبِضُونَ أَیْدِیَهُمْ نَسُوا اَللّٰهَ فَنَسِیَهُمْ إِنَّ اَلْمُنٰافِقِینَ هُمُ اَلْفٰاسِقُونَ (۶۷) وَعَدَ اَللّٰهُ اَلْمُنٰافِقِینَ وَ اَلْمُنٰافِقٰاتِ وَ اَلْکُفّٰارَ نٰارَ جَهَنَّمَ خٰالِدِینَ فِیهٰا هِیَ حَسْبُهُمْ وَ لَعَنَهُمُ اَللّٰهُ وَ لَهُمْ عَذٰابٌ مُقِیمٌ (۶۸) کَالَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ کٰانُوا أَشَدَّ مِنْکُمْ قُوَّةً وَ أَکْثَرَ أَمْوٰالاً وَ أَوْلاٰداً فَاسْتَمْتَعُوا بِخَلاٰقِهِمْ فَاسْتَمْتَعْتُمْ بِخَلاٰقِکُمْ کَمَا اِسْتَمْتَعَ اَلَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ بِخَلاٰقِهِمْ وَ خُضْتُمْ کَالَّذِی خٰاضُوا أُولٰئِکَ حَبِطَتْ أَعْمٰالُهُمْ فِی اَلدُّنْیٰا وَ اَلْآخِرَةِ وَ أُولٰئِکَ هُمُ اَلْخٰاسِرُونَ (۶۹) أَ لَمْ یَأْتِهِمْ نَبَأُ اَلَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ قَوْمِ نُوحٍ وَ عٰادٍ وَ ثَمُودَ وَ قَوْمِ إِبْرٰاهِیمَ وَ أَصْحٰابِ مَدْیَنَ وَ اَلْمُؤْتَفِکٰاتِ أَتَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّنٰاتِ فَمٰا کٰانَ اَللّٰهُ لِیَظْلِمَهُمْ وَ لٰکِنْ کٰانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ (۷۰) وَ اَلْمُؤْمِنُونَ وَ اَلْمُؤْمِنٰاتُ‌ بَعْضُهُمْ أَوْلِیٰاءُ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ اَلْمُنْکَرِ وَ یُقِیمُونَ اَلصَّلاٰةَ وَ یُؤْتُونَ اَلزَّکٰاةَ وَ یُطِیعُونَ اَللّٰهَ وَ رَسُولَهُ أُولٰئِکَ سَیَرْحَمُهُمُ اَللّٰهُ إِنَّ اَللّٰهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ (۷۱) وَعَدَ اَللّٰهُ اَلْمُؤْمِنِینَ وَ اَلْمُؤْمِنٰاتِ جَنّٰاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا اَلْأَنْهٰارُ خٰالِدِینَ فِیهٰا وَ مَسٰاکِنَ طَیِّبَةً فِی جَنّٰاتِ عَدْنٍ وَ رِضْوٰانٌ مِنَ اَللّٰهِ أَکْبَرُ ذٰلِکَ هُوَ اَلْفَوْزُ اَلْعَظِیمُ (۷۲)

و از ایشان کسانیند که می‌رنجانند پیغمبر را و می‌گویند او شنوای سخن هر کسیست بگو گوش خیر است مر شما را می‌گردد بخدا و تصدیق می‌کند گروندگان را و رحمتی است از برای آنان که گرویدند از شما و آنان که می‌رنجانند رسول خدا را از برای ایشانست عذابی دردناک (۶۱) سوگند می‌خورند بخدا برای شما تا خشنود کنند شما را و خدا و رسولش سزاوارترند که خوشنود کنندش اگر هستند گروندگان (۶۲) آیا ندانسته‌اند که هر که مخالفت می‌کند با خدا و رسولش پس بدرستی که از برای اوست آتش دوزخ و جاوید در آن اینست رسوایی بزرگ (۶۳) می‌ترسند منافقان که فرو فرستاده شود بر ایشان سوره که آگاه گرداند ایشان را بآنچه در دلهای ایشانست بگو استهزا کنید بدرستی که خدا ظاهر کننده است آنچه را می‌ترسید (۶۴) و هر آینه اگر پرسی از ایشان هر آینه گویند جز این نیست بودیم که صحبت می‌داشتیم و بازی می‌کردیم بگو آیا بخدا و آیتهایش و رسولش بودید که استهزا می‌کردید (۶۵) عذر نخواهید بتحقیق که کافر شدید پس از ایمانتان اگر عفو کنیم از پاره از شما عذاب خواهیم کرد پاره را بسبب آنکه ایشان باشند گناهکاران (۶۶) مردان با نفاق و زنان با نفاق بعضی ایشانند از بعضی امر می‌کنند بناشایسته و نهی می‌کنند از شایسته و بهم می‌آرند دستهاشان را فراموش کردند خدا را پس فراموش کردشان بدرستی که منافقان ایشانند فاسقان (۶۷) وعده کرده خدا مردان با نفاق و زنان با نفاق و کافران را آتش دوزخ جاودانیان در آن کافیست ایشان را و لعنت کرد ایشان را خدا و از برای ایشانست عذابی پاینده (۶۸) مانند آنان که از پیش شما بودند سخت‌تر از شما بقوت و بیشتر بمالها و فرزندان پس کام جستند به نصیبشان پس کام جستید به نصیبتان هم چنان که کام جستند آنان که بودند پیش از شما بنصیبشان و درآمد کردید هم چنان که درآمد کردند آن گروه ناچیز شد کردارشان در دنیا و آخرت و آن گروه ایشانند زیانکاران (۶۹) آیا نیامد ایشان را خبر آنان که بودند پیش از ایشان قوم نوح و عاد و ثمود و قوم ابراهیم و اصحاب مدین و آن زیر و زبر شدها آمد ایشان را رسولانشان با معجزات پس نبود خدا که ستم کند ایشان را و لیکن بودند که به خودشان ستم می‌کردند (۷۰) و مردان گرونده و زنان گرونده برخی از ایشانند دوستان برخی امر می‌کنند بکارهای شایسته و نهی می‌کنند ناشایسته و بر پا می‌دارند نماز را و می‌دهند زکاة را و فرمان می‌برند خدا و رسولش را آن گروه زود باشد رحمت کند ایشان را خدا بدرستی که خدا غالب حکیم است (۷۱) وعده داد خدا مردان گرونده و زنان گرونده را بهشتهایی که می‌رود از زیرشان نهرها جاودانیان در آن و مسکنهای پاکیزه در بهشت‌هایی اقامت دایمی و خشنودی از خدا بزرگتر است آنست آن کامیابی بزرگ (۷۲)

هم از ایشانند کآزار رسول

می کنند از گفته های بی اصول

کوست گوش ار بشنود یعنی کلام

میکند باور به زودی از انام

حرفی از ما بشنود گر بر ستم

میخوریم از بهر نفی آن قسم

گو که باشد أذُنُ خَیر آن نیک خو

بشنود یعنی که گفتار نکو

از شما می بشنود حرفی که آن

مبتنی باشد به نیکی در بیان

نی سخنهایی که دور است از فروغ

وز شما ناشی به قدح است و دروغ

میکند تصدیق حق را در بیان

همچنین تصدیق قول مؤمنان

رحمت است او آن کسان را کز شما

میکنند اظهار ایمان برملا

نی که او غافل ز احوال شماست

مشتبه یا بر وی اقوال شماست

پرده پوشی گر کند نه از غفلت است

بلکه ستّ ار او به خلق از رحمت است

آن کسان کآزار پیغمبر کنند

از ره اقوال و افعال نژند

بهر ایشان از خدا باشد هلاک

در دو کون افزون عذاب دردناک

بر خدا سوگند ایشان می خورند

تا شما را راضی از غدری کنند

مر احق باشد به خوشنودی خدا

هم رسولش، مؤمنان را بی خطا

یعنی ار باشند مؤمن بر نسق

حق ز خلق اندر رضایت شد احق

مر خلاف آیا ندانند این عقول

کرد هر کس با خدا و با رسول

پس مر او را شد جهنم جایگاه

جاودان مانَد در او بی اشتباه

این ورود و این خلود اندر جحیم

نیست جز رسوایی و خزی عظیم

مر پیمبر را منافق سیرتان

کردی استهزاء میان خود چنان

که مردد باشد او در رأی خویش

هر سخن نشناسد اندر جای خویش

گر به ما صد تازیانه بر زنند

بِه که آرد آیت او در نصح و پند

آمد آیت کاین منافق سیرتان

مر حذر دارند کآید ز آسمان

سوره ای کز قلب ایشان آگهی

بدهد اندر بَددلی و گمرهی

گو که استهزاء کنید از حد فزون

إنَّ االلهَ مُخْرِج ما تَحذَرُون

گفته بودند از دورویان در تبوک

خواهد این گیرد بناهای ملوک

آن شهان را خوار و مستأصل کند

در سرا و کاخشان منزل کند

گردد این مقصود کی حاصل ورا

جز که گردد کارها مشکل ورا

گفت با عمار یاسر، مصطفی(ص)

رو بگو این بودتان گفتارها

آمدند آن بَددلان در اعتذار

کاین نب ود الاّ ز هزل رهسپار

آمد این آیت که گر پرسی تو باز

تا چه می گفتند ایشان از مجاز

میبگویند إنَّمَا کُنَّا به فن

خوض میکردیم و لعب اندر سخن

گو که آیا بر خدا و قول او

هستتان سخریت اندر گفتگو

عذر هم نارید کآن باشد دروغ

عذر غدّاران کجا دارد فروغ

بعد ایمان کرده اید اظهار کفر

تا که ماند از شما ز آثار کفر

گر که بعضی را ببخشم از شما

بعض دیگر را عذاب آید ز ما

زآنکه آنان توبه کردند از نفاق

وین کسان ماندند در جرم و شقاق

آن منافق سیرتان از مرد و زن

بعض از بعضی دورو تر بی سخن

با همند اعنی مشابه در نفاق

امر بر منکر نمایند از شقاق

هم ز معروفند ناهی خلق را

تا شناسی قوم ارزق دلق را

باز می دارند مردم را ز راه

وز اطاعت بر رسول حق پناه

دست خود را بندند از خیراتها

وز اعانت بر ضعیفان وز عطا

کرده اند ایشان فراموش از خدا

هم فرامُش کردشان حق در جزا

درگذشتند اعنی از فرمان حق

بازشان بگذاشت ربِ ماخَلَق

کآن دو رویان مشرکند از مرد و زن

وعده حقشان دوزخ آمد بی سخن

هر منافق را جهنم محبس است

در عقوبت نار دوزخشان بس است

دورشان کرده خدای از رحمتش

دائم ایشان راست نار و نقمتش

هستشان پیوسته یعنی آن تعب

از نفاق و از حسد چون بولهب

همچو ایشانید ای اهل نفاق

کز شما بودند سابق در سیاق

بوده اند آنها فزونتر، هم اشد

از شما در قوّه و مال و ولد

بهره بردند از نصیب این جهان

آنچه بُد در زندگی تقدیرشان

خود شما هم بر نصیب خود چنان

بهره ور گشتید کآن پیشینیان

خوض کردید از عقول دانیه

بر حظوظ و انتفاع فانیه

همچنان که خوض کردند آن کسان

در حظوظ و عیش و نوش این جهان

وآن سبب گردید بر اخلاق بد

هم به استهزا ء بر آیات از حسد

آن گُره نابود گشت اعمالشان

در دو دنیا هم به خسران حالشان

نامد آیا زآن طوای فشان خبر

که بُدند از این جماعت پیشتر

قوم نوح و همچنین قوم ثمود

که به غرق و صیحه مُردند آنچه بود

قوم ابراهیم کآخر در مغاک

نیش پشّه کرد ایشان را هلاک

هم دگر اصحاب مدین در گزند

که به یوم الظلّه مستأصل شدند

قوم لوط آنها که در شب بی خبر

مر نگون شد شهرهاشان سر به سر

آمد ایشان را رسل بهر نجات

از خدا با معجزات و بیّنات

پس نباشد حق ستمگر بر امم

لیک کردند آن کسان بر خود ستم

بعد ذکر فاسقان، سلطان ذات

کرده وصف مؤمنین و مؤمنات

گر که مَردند اهل ایمان ور زنند

دوست بعضی، بعض را در مأمنند

امر بر نیکی نمایند از نیاز

هم ز منکر خلق را دارند باز

هم بپا دار ند ارکان صلات

هم دهند از روی دانایی زکات

از خدا فرمان برند و از رسول

آن گروهند اهل ایمان و قبول

رحمت ایشان را رسد زود از خدا

کو عزیز است و حکیم از اقتضا

وعده داد او مرد و زن را بهرها

جنّتی جاری ز زیرش نهرها

تا در آن مانند ایشان جاودان

مسکن پاکیزه بس در آن جنان

جنّت عدن است در بطن بهشت

دائم و باقی به هر نیکو سرشت

جوی تسنیم اندر آن جاری مدام

علم توحید است آن نزد کرام

اکبر از این جمله خوشنودی حق

کآن ز نعمتهاست افزون بر طَبَق

باشد این رضوان و این نور و نعیم

مؤمنان را در یقین فوزی عظیم