گنجور

 
صفی علیشاه

یٰا أَیُّهَا اَلَّذِینَ آمَنُوا إِنَّمَا اَلْخَمْرُ وَ اَلْمَیْسِرُ وَ اَلْأَنْصٰابُ وَ اَلْأَزْلاٰمُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ اَلشَّیْطٰانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ (۹۰) إِنَّمٰا یُرِیدُ اَلشَّیْطٰانُ أَنْ یُوقِعَ بَیْنَکُمُ اَلْعَدٰاوَةَ وَ اَلْبَغْضٰاءَ فِی اَلْخَمْرِ وَ اَلْمَیْسِرِ وَ یَصُدَّکُمْ عَنْ ذِکْرِ اَللّٰهِ وَ عَنِ اَلصَّلاٰةِ فَهَلْ أَنْتُمْ مُنْتَهُونَ (۹۱) وَ أَطِیعُوا اَللّٰهَ وَ أَطِیعُوا اَلرَّسُولَ وَ اِحْذَرُوا فَإِنْ تَوَلَّیْتُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّمٰا عَلیٰ رَسُولِنَا اَلْبَلاٰغُ اَلْمُبِینُ (۹۲) لَیْسَ عَلَی اَلَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا اَلصّٰالِحٰاتِ جُنٰاحٌ فِیمٰا طَعِمُوا إِذٰا مَا اِتَّقَوْا وَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا اَلصّٰالِحٰاتِ ثُمَّ اِتَّقَوْا وَ آمَنُوا ثُمَّ اِتَّقَوْا وَ أَحْسَنُوا وَ اَللّٰهُ یُحِبُّ اَلْمُحْسِنِینَ (۹۳) یٰا أَیُّهَا اَلَّذِینَ آمَنُوا لَیَبْلُوَنَّکُمُ اَللّٰهُ بِشَیْ‌ءٍ مِنَ اَلصَّیْدِ تَنٰالُهُ أَیْدِیکُمْ وَ رِمٰاحُکُمْ لِیَعْلَمَ اَللّٰهُ مَنْ یَخٰافُهُ بِالْغَیْبِ فَمَنِ اِعْتَدیٰ بَعْدَ ذٰلِکَ فَلَهُ عَذٰابٌ أَلِیمٌ (۹۴) یٰا أَیُّهَا اَلَّذِینَ آمَنُوا لاٰ تَقْتُلُوا اَلصَّیْدَ وَ أَنْتُمْ حُرُمٌ وَ مَنْ قَتَلَهُ مِنْکُمْ مُتَعَمِّداً فَجَزٰاءٌ مِثْلُ مٰا قَتَلَ مِنَ اَلنَّعَمِ یَحْکُمُ بِهِ ذَوٰا عَدْلٍ مِنْکُمْ هَدْیاً بٰالِغَ اَلْکَعْبَةِ أَوْ کَفّٰارَةٌ طَعٰامُ مَسٰاکِینَ أَوْ عَدْلُ ذٰلِکَ صِیٰاماً لِیَذُوقَ وَبٰالَ أَمْرِهِ عَفَا اَللّٰهُ عَمّٰا سَلَفَ وَ مَنْ عٰادَ فَیَنْتَقِمُ اَللّٰهُ مِنْهُ وَ اَللّٰهُ عَزِیزٌ ذُو اِنْتِقٰامٍ (۹۵) أُحِلَّ لَکُمْ صَیْدُ اَلْبَحْرِ وَ طَعٰامُهُ مَتٰاعاً لَکُمْ وَ لِلسَّیّٰارَةِ وَ حُرِّمَ عَلَیْکُمْ صَیْدُ اَلْبَرِّ مٰا دُمْتُمْ حُرُماً وَ اِتَّقُوا اَللّٰهَ اَلَّذِی إِلَیْهِ تُحْشَرُونَ (۹۶) جَعَلَ اَللّٰهُ اَلْکَعْبَةَ اَلْبَیْتَ اَلْحَرٰامَ قِیٰاماً لِلنّٰاسِ وَ اَلشَّهْرَ اَلْحَرٰامَ وَ اَلْهَدْیَ وَ اَلْقَلاٰئِدَ ذٰلِکَ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اَللّٰهَ یَعْلَمُ مٰا فِی اَلسَّمٰاوٰاتِ وَ مٰا فِی اَلْأَرْضِ وَ أَنَّ اَللّٰهَ بِکُلِّ شَیْ‌ءٍ عَلِیمٌ‌ (۹۷) اِعْلَمُوا أَنَّ اَللّٰهَ شَدِیدُ اَلْعِقٰابِ وَ أَنَّ اَللّٰهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ (۹۸) مٰا عَلَی اَلرَّسُولِ إِلاَّ اَلْبَلاٰغُ وَ اَللّٰهُ یَعْلَمُ مٰا تُبْدُونَ وَ مٰا تَکْتُمُونَ (۹۹) قُلْ لاٰ یَسْتَوِی اَلْخَبِیثُ وَ اَلطَّیِّبُ وَ لَوْ أَعْجَبَکَ کَثْرَةُ اَلْخَبِیثِ فَاتَّقُوا اَللّٰهَ یٰا أُولِی اَلْأَلْبٰابِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ (۱۰۰) یٰا أَیُّهَا اَلَّذِینَ آمَنُوا لاٰ تَسْئَلُوا عَنْ أَشْیٰاءَ إِنْ تُبْدَ لَکُمْ تَسُؤْکُمْ وَ إِنْ تَسْئَلُوا عَنْهٰا حِینَ یُنَزَّلُ اَلْقُرْآنُ تُبْدَ لَکُمْ عَفَا اَللّٰهُ عَنْهٰا وَ اَللّٰهُ غَفُورٌ حَلِیمٌ (۱۰۱) قَدْ سَأَلَهٰا قَوْمٌ مِنْ قَبْلِکُمْ ثُمَّ أَصْبَحُوا بِهٰا کٰافِرِینَ (۱۰۲)

ای آن کسانی که گرویدید جز این نیست که شراب و قمار و بتها و تیرهای قرعه پلید است از کردار شیطان پس دوری کنید از آنها باشد که شما رستگار شوید (۹۰) جز این نیست که می‌خواهید شیطان که بیندازد میان شما دشمنی و کینه در خمر و قمار و باز دارد شما را از یاد خدا و از نماز پس آیا هستید شما باز ایستادگان (۹۱) و فرمانبرید خدا و فرمانبرید رسول را و حذر کنید پس اگر اعراض کنید پس بدانید که نیست بر رسول ما مگر رسانیدن آثار (۹۲) نیست بر آنان که گرویدند و کردند کارهای شایسته گناهی در آنچه خوردند چون پرهیزکار شدند و گرویدند و کردند کارهای شایسته پس پرهیزکار شدند و گرویدند پس پرهیزکار شدند و نیکی کردند و خدا دوست دارد نیکوکاران را (۹۳) ای آن کسانی که گرویدید هر آینه می‌آزماید شما را خدا بچیزی از شکار که می‌رسد بآن دستهای شما و نیزه‌هاتان تا جدا نماید خدا آن را که می‌ترسید از او در نهانی پس کسی که تعدی کرد پس از آن پس او راست عذابی پر درد (۹۴) ای آن کسانی که گرویدید مکشید صید را و شما باشید محرمان و کسی که کشت آن را از شما از روی عمد پس جزائیست مثل آنچه را کشت از شتر و گاو و گوسفند که حکم کنند بآن دو صاحب عدالت از شما قربانی رسنده کعبه یا کفاره است طعام مسکینان یا برابر آن روزه تا بچشد بدی عقوبت کارش را عفو کرد خدا از آنچه گذشت و آنکه بازگشت کرد پس انتقام می‌کشد خدا از او و خدا غالب صاحب انتقام است (۹۵) حلال کرده شد برای شما شکار دریا و طعامش مایه تعیش برای شما و از برای قافله و حرام کرده شد بر شما شکار بیابان ما دام که باشید محرمان و بترسید از خدایی که بسوی او محشور می‌شوید (۹۶) گردانید خدا کعبه را خانه محترم بجهت قوام مردمان و ماه حرام و قربانی را و قلاده‌ها آن از برای اینست که بدانید که خدا می‌داند آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است و بدرستی که خدا بهمه چیز داناست (۹۷) بدانید که خدا سخت عقوبت است و بدرستی که خدا آمرزندۀ مهربانست (۹۸) نیست بر رسول مگر رسانیدن و خدا می‌داند آنچه آشکار می‌کنید و آنچه را پنهان می‌دارید (۹۹) بگوی یکسان نیست پلید و پاکیزه و اگر چه بشگفت آورده باشد ترا بسیاری پلید پس بترسید از خدای صاحبان خردها باشد که شما رستگار شوید (۱۰۰) ای آن کسانی که گرویدید می‌رسید از چیزهایی که اگر آشکار کرده شود مر شما را بد آید شما را و اگر بپرسید از آن هنگامی که فرو فرستاده می‌شود قرآن آشکار شود مر شما را در گذشت خدا از آن و خدا آمرزندۀ بردبار است (۱۰۱) بحقیقت سؤال کردند آن را جمعی پیش از شما پس گرویدند بآنها کافران (۱۰۲)

ای گروه مؤمنان خمر و قمار

بر شما و أنصَابُ و َ أزلَام است عار

رجس یعنی آنچه عقل و شرع از آن

دارد استنکار و اکراهی عیان

چه نجس العین باشد آن پلید

یا نجاست اندر آن نبود پدید

فعل شیطان است و اصل افتضاح

دوری از وی مر شما را شد فلاح

زو نمایید اجتناب از اختیار

تا به حق گردید شاید رستگار

خمر، هر چیزی بود کآن مُسکر است

عقل استعمال آن را منکر است

مَیسِر، اقسام قمار است از شناخت

وآنچه بتوان کرد از وی برد و باخت

معنی أنصَابُ و َأزلَام از نشان

پیش از این با شرح و بسط آمد بیان

غیر از این نبود که دیو کج نهاد

بینتان زآن خواهد اندازد عناد

بازتان از ذکر دارد وز نماز

پس شما زآن ایستید آیا که باز

از خدا و از رسول او بَرید

طاعت اندر امر و نهی ار سرورید

پس کنید از ترک فرمانش حذر

ور کنید اعراض ز امر مستقر

پس بدانید اینکه نبود بر رسول

جز بلاغی در فروع و در اصول

نیست بر آن کو به ایمان کرده رو

باشد اعمالش به نزد حق نکو

مر گناهی زآنچه خورده است از حرام

گر نبوده مشرک او بر حق به نام

بلکه ثابت بوده در ایمان خود

هم بر اعمال نکو و احسان خود

مستمر پس گشته بر تقوای خویش

راسخ اندر حرمت شرک و بدیش

مستمر پس در اطاعت و اتَّقَی

هم بود اعمال نیکش برملا

حق که نیکوکاری و نیکی از اوست

مرد نیکوکار را دارد به دوست

اهل توحید و طریقت بالیقین

کرده تحقیق اندر این آیت چنین

که بود عرفان، وصول سالکان

بر مقام معرفت بعد العیان

هست احسان کشف از این عرفان که گفت

بعد ایمان گوهری بنهفته سُفت

از پس ثُم اتَّقَواْ و امَنُواْ

کرده اشعارت به ثُم أحسَنُواْ

بعد ایمان یعنی از عبد و ملوک

بر شما فرض است عرفان و سلوک

کی رسد ایمان مؤمن بر کمال

تا نیابد فعل و خُلقش اعتدال

وآن میسّر نیست جز با معرفت

زآن شود تکمیل افعال و صفت

شرح این گفتیم در تفسیر پیش

باز هم گوییم اندر جای خویش

ای گروه مؤمنان اندر عمل

آزماید حق شما را از محل

در گهِ احرام بر، چیزی ز صید

تا که دارد زهد و پرهیزی ز صید

شیء اندک که رسد دست و رماح

مر شما را بر وی و هست آن جناح

تا خدا داند کز او ترسنده کیست

در مقام ترک و تقوی بنده کیست

یعنی آید علم غیبش در شهود

بر مطیع و عاصی آن چیزی که بود

عین ثابت داشت هر نوع اقتضا

گردد اندر خلق ظاهر جا به جا

پس هر آن کس ترسد از حق او به غیب

هست اعمالش بری ز اغراض و عیب

پس هر آن کز حد گذشت از اختیار

واندر اِحرام او کند صیدی شکار

بعد ذَلِک پس بر او باشد عذاب

آن زمان کآید به خواری در حساب

صید نکُشید ای گروه مؤمنان

تا شما باشید مُحرم در مکان

وآنکه بُکشد صید بر عمد از شما

مثل آنچه کُشته، پس بدهد جزا

از تعمّد کُشت صیدی را کسی

قصد از عمد او بُد ار دانی بسی

ور نه قتل صید بر عمد و خطاء

هر دو ممنوع است و فرض آمد فِداء

مثل آنچه کُشته، فرض است از نعم

در فداء از اشتر و گاو و غنم

آنچه بر وی حکم عدلین از شما

صادق آید که مماثل شد هَدی

کرد باید ذبح هَدی اندر حرم

حکم چون بر بَالِغَ الْکَعبه است هم

یا بود کفارة جرمش طعام

بر مساکین یا به قدر آن صیام

روزه قدر قوت هر مسکین بود

معنی أو عدلُ ذَلِک این بود

تا چشد او سختی فعل بدش

وآن برون رفتن ز اندازه و حدش

حق گذشت و عفو کرد از ماسَلَف

کرد ابوالبشر ار که صیدی را تلف

وآنکه برگردد به مثل این عمل

حق کِشد زو انتقام اندر محل

زآنکه حق در حکم خود بس غالب است

در تمرّد انتقامش واجب است

صید دریا بر شما باشد حلال

گر محلید، ار که مُحرم بی سؤال

نزد بعضی آن سمک باشد به جنس

نزد ما آن ماهی ای کو راست فلس

هم کنید آن را شکار و هم طعام

کآن شما را شد متاع اعنی به کام

همچنین آن کاروانان را رواست

کز قدیدش توشه گیرند ار که خواست

صید برّی هم شما را شد حرام

تا در اِحرامید از حد و مقام

وز خدا ترسید از اعلی و دون

و َاتَّقُواْ االلهَ إلَیهِ تُحشَرُون

مُحرمی گر کرد صیدی شد حرام

بر وی و بر مُحرم دیگر تمام

ور مُحلی کرد صیدی، صید او

هست بر مُحرم محرّم، نی نکو

لیک نبود این بیان بی اختلاف

هم صفی در شرح آن نبود معاف

هست اندر مذهب جعفر به نام

گر مُحل، صیدی نماید در مقام

خود حرام است آن به مُحرم بالیقین

عامه هم گویند بعضی این چنین

کعبه را کرده است حق بیت الحرام

امر مردم تا بر او یابد قیام

همچنین ماه حرام آن کوست چار

هم دگر هدی و قَلآئِد بالمدار

اول این سوره شرح آن تمام

گفته شد ز اقوال جمله خاص و عام

این بر آن باشد که دانند، آن خدا

داند آنچه در زمین است و سما

هم به تحقیق اوست دانا بالتمام

بر هر آن شیء که دارد وصف و نام

می بدانید اینکه حق باشد شدید

در عقوبت سخت یعنی در وعید

هم غفور و مهربان بر آنکه او

از حرام وی بگردانید رو

می نباشد جز رساندن بر رسول

کو شود خوشنود نفسی یا ملول

میبداند آن خدای جهر و سرّ

آنچه را ظاهر کنید و مستتر

گو نباشد مستوی پاک و پلید

ور تو آیی بر شگفت از مامَزید

یعنی از بسیاری خُبث درون

پاک اندک بِه ز ناپاک فزون

پس بترسید از حق ای اهل عقول

رستگی یابید شاید در قبول

ای مسلمانان نپرسید از رسول

آنچه گردید از جواب آن ملول

یعنی از چیزی که گر ظاهر شود

موجب اندوهتان در سِرّ شود

ور که میپرسید هیچ از امر و نهی

آن شود ظاهر شما را وقت وحی

عفو کرده حق شما را زآن سؤال

کز نبی پرسید با صد قیل و قال

غیر موقع بس سؤالات از رسول

مینمودی مردمان بوالفضول

یا ز روی سخریت یا امتحان

یا ز نادانی و تعطیل زمان

از سؤال مردمان شد در غضب

آن رسول بردبار منتجب

خواست فاروق معظم عذر و عفو

از پیمبر زآن جسارت ها و سهو

گفت از ما بگذر ار سر زد گناه

بودمان چون جاهلیّت رسم و راه

یافت این آیت در این موقع نزول

بهر ترک آن سؤالات از رسول

هیچ مینفزاید آنها بر شما

غیر اندوه و مشقت و ابتلا

حق بود آمرزگار و بردبار

نیست عاجل بر عقوبت هیچ بار

مینمودندی سؤال از چیزها

قوم از پیغمبران پیش از شما

پس بدان گشتند قوم از کافران

بر عقوبت شد سبب بر ناگهان

از صفی بشنو مقامات سؤال

پس بکار از تجربت بر بی ملال

اول آن مسئول بنگر در شئون

از تو کم باشد به وجهی یا فزون

گر فزون باشد مراعات ادب

شرط باشد در سؤال و در طلب

نیست لایق کز بزرگی، کوچکی

پرسد آن کش نیست حاجت اندکی

ور که محتاج است هم بر آن سؤال

معرفت می بایدش در وقت و حال

گر ندیم شاه گوید در سلام

آنچه شب می گفت وقت چنگ و جام

مر زبانش را ببرند از وجوب

یا زنند او را به داری یا به چوب

تا چه جای آنکه دور است از طریق

نه ندیم است و نه همسر نه رفیق

رتبۀ مسئول پس اندر سؤال

بین که شرط اول است آن در خصال

ثانی اندر مرتبۀ خود، بین که چیست

آنچه پرسی هست حدت یا که نیست

در سیم بنگر چه باشد فائده

آن سخن برجاست یا بی قائده

گر که پرسیدی و گفتندت جواب

حاصلش آب است بهرت یا سراب