لغتنامهابجدقرآن🔍گوگلوزنغیرفعال شود

گنجور

 
صفی علیشاه

وَ نُفِخَ فِی اَلصُّورِ فَصَعِقَ مَنْ فِی اَلسَّمٰاوٰاتِ وَ مَنْ فِی اَلْأَرْضِ إِلاّٰ مَنْ شٰاءَ اَللّٰهُ ثُمَّ نُفِخَ فِیهِ أُخْریٰ فَإِذٰا هُمْ قِیٰامٌ یَنْظُرُونَ (۶۸) وَ أَشْرَقَتِ اَلْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّهٰا وَ وُضِعَ اَلْکِتٰابُ وَ جِیءَ بِالنَّبِیِّینَ وَ اَلشُّهَدٰاءِ وَ قُضِیَ بَیْنَهُمْ بِالْحَقِّ وَ هُمْ لاٰ یُظْلَمُونَ (۶۹) وَ وُفِّیَتْ کُلُّ نَفْسٍ مٰا عَمِلَتْ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِمٰا یَفْعَلُونَ (۷۰) وَ سِیقَ اَلَّذِینَ کَفَرُوا إِلیٰ جَهَنَّمَ زُمَراً حَتّٰی إِذٰا جٰاؤُهٰا فُتِحَتْ أَبْوٰابُهٰا وَ قٰالَ لَهُمْ خَزَنَتُهٰا أَ لَمْ یَأْتِکُمْ رُسُلٌ مِنْکُمْ یَتْلُونَ عَلَیْکُمْ آیٰاتِ رَبِّکُمْ وَ یُنْذِرُونَکُمْ لِقٰاءَ یَوْمِکُمْ هٰذٰا قٰالُوا بَلیٰ وَ لٰکِنْ حَقَّتْ کَلِمَةُ اَلْعَذٰابِ عَلَی اَلْکٰافِرِینَ (۷۱) قِیلَ اُدْخُلُوا أَبْوٰابَ جَهَنَّمَ خٰالِدِینَ فِیهٰا فَبِئْسَ مَثْوَی اَلْمُتَکَبِّرِینَ (۷۲)

و دمیده شد در صور پس بیهوش شد آنکه بود در آسمانها و آنکه بود در زمین جز آنکه خواست خدا پس دمیده شد در آن دیگر پس آن‌گاه ایشانند ایستادگان که می‌نگرند (۶۸) و روشن شد زمین بنور پروردگارش و نهاده شد کتاب و آورده شدند پیغمبران و شهیدان و حکم کرده شد میانشان براستی و ایشان ظلم کرده نمی‌شوند (۶۹) و تمام داده شد هر نفسی آنچه را کرده بود و اوست داناتر بآنچه می‌کنند (۷۰) و رانده شدند آنان که کافر شدند بسوی دوزخ فوج فوج تا چون آمدند آن را گشوده شد درهایش و گفتند مر ایشان را خازنانش آیا نیامد شما را رسولانی از شما که می‌خواندند بر شما آیتهای پروردگارمان را و بیم می‌کردند شما را ملاقات روزتان این گفتند آری و لیکن لازم آمد سخن عقوبت بر کافران گفته شد (۷۱) که داخل شوید در درهای دوزخ جاودانیان در آن پس بد است مقام تکبرکنندگان (۷۲)

هم دمیده می شود در صور دم

نفخۀ صَعِق از سرافیل اُمم

یعنی امّتهای اعصار و دهور

فانی اول دم شوند از نفخ صور

جملگی مدهوش گردند از کمین

هر که اندر آسمان است و زمین

غیر آنان را که می خواهد خدا

یعنی آن چار از ملایک ز اعتلا

پس به عزرائیل (ع) گوید گیر نک

جان میکائیل (ع) و اسرافیل(ع) یک

چون بگیرد گوید او را خود بمیر

در زمان میرد ز امرش ناگزیر

پس خطاب آید ز خلاّق جلیل

زنده دیگر کیست گوید جبرئیل

ایها الباقی بقای وجه ذات

هم دگر جبریل (ع) فانی از جهات

دائم و باقی تویی ز اجلال خویش

میّت و فانی منم در حال خویش

پس خطاب آید که جز حق زنده کیست

جبرئیلا چاره هیچ از موت نیست

پس نماید سجده جبریل امین

جان کند تسلیم بر جان آفرین

رتبه ای نبود به جا جز ذات او

کلّ شیء هالک الاّ وجهه

عارفان گویند من شاء االله است

خاص بر اهل بقایش کآگه است

زنده ایشان را کند سلطان جود

بعد موت اعنی فنای فی الوجود

در قیامت پس نمیرند آن گروه

دفعۀ دیگر به وجهی از وجوه

زآنکه ایشان را به او باشد حیات

فانی اند از نفس های بی ثبات

از مقام نفس و قلب و روح و عقل

می کند اندر فناء پیوسته نقل

تا شوند از رتبه ها فانی تمام

پس به او گردند باقی والسلام

نفخۀ دیگر پس اندر صور باز

هم دمیده می شود در امتیاز

پس به ناگه زنده گردند آن تمام

فَإذَا هُم یَنْظُرُون اندر قیام

واله و مبهوت اندر انتظار

تا چه با ایشان کنند از اختیار

أشْرَقَتِ الأرضُ بِنُوِر رَبِّهَا

ارضِ حشر از عدل گردد پر بها

نفس یابد بر عدالت اتصاف

ظل شمس وحدت است آن بی خلاف

وضع گردد نامه ها بهر حساب

لوح محفوظ آن بود نامش کتاب

انبیاء را هم بیارند آن زمان

بهر الزام حجج بر امّتان

وآن شهیدان که گواه صادقند

وآن ملک یا کشتگان عاشقند

حکم کرده پس شود در آزمون

بَینَهُم بِالْحَقِّ وَهُم لَایُظْلَمُون

داده هر نفسی شود او را تمام

مر جزای آنچه کرده است آن مقام

اوست دانا بر هر آنچه می کنند

بندگانش از پسند و ناپسند

رانده از عنف و مذلت سوی نار

بر زُمَر کردند کفار از قرار

مر زُمَر یعنی گروه اندر گروه

فوج فوج و فرقه فرقه با ستوه

تا به دوزخ چون در آیند از نزول

بابها بگشوده گردد بر دخول

خازنان گویند آیا بر شما

از شما نامد رسولی رهنما

بر شما تا خواند آیت های رب

وز چنین روزی بترساند عجب

می بگویند آمد آری بر صواب

لیک واجب قول حق شد بر عذاب

هست یعنی واجب آن بر کافران

گفته ایشان را شود پس کاین زمان

اندر آیید از در دوزخ به راه

بد بود گردنکشان را جایگاه