گنجور

 
صفی علیشاه

بَلیٰ قَدْ جٰاءَتْکَ آیٰاتِی فَکَذَّبْتَ بِهٰا وَ اِسْتَکْبَرْتَ وَ کُنْتَ مِنَ اَلْکٰافِرِینَ (۵۹) وَ یَوْمَ اَلْقِیٰامَةِ تَرَی اَلَّذِینَ کَذَبُوا عَلَی اَللّٰهِ وُجُوهُهُمْ مُسْوَدَّةٌ أَ لَیْسَ فِی جَهَنَّمَ مَثْویً لِلْمُتَکَبِّرِینَ (۶۰) وَ یُنَجِّی اَللّٰهُ اَلَّذِینَ اِتَّقَوْا بِمَفٰازَتِهِمْ لاٰ یَمَسُّهُمُ اَلسُّوءُ وَ لاٰ هُمْ یَحْزَنُونَ (۶۱) اَللّٰهُ خٰالِقُ کُلِّ شَیْ‌ءٍ وَ هُوَ عَلیٰ کُلِّ شَیْ‌ءٍ وَکِیلٌ (۶۲) لَهُ مَقٰالِیدُ اَلسَّمٰاوٰاتِ وَ اَلْأَرْضِ وَ اَلَّذِینَ کَفَرُوا بِآیٰاتِ اَللّٰهِ أُولٰئِکَ هُمُ اَلْخٰاسِرُونَ (۶۳) قُلْ أَ فَغَیْرَ اَللّٰهِ تَأْمُرُونِّی أَعْبُدُ أَیُّهَا اَلْجٰاهِلُونَ (۶۴) وَ لَقَدْ أُوحِیَ إِلَیْکَ وَ إِلَی اَلَّذِینَ مِنْ قَبْلِکَ لَئِنْ أَشْرَکْتَ لَیَحْبَطَنَّ عَمَلُکَ وَ لَتَکُونَنَّ مِنَ اَلْخٰاسِرِینَ (۶۵) بَلِ اَللّٰهَ فَاعْبُدْ وَ کُنْ مِنَ اَلشّٰاکِرِینَ (۶۶) وَ مٰا قَدَرُوا اَللّٰهَ حَقَّ قَدْرِهِ وَ اَلْأَرْضُ جَمِیعاً قَبْضَتُهُ یَوْمَ اَلْقِیٰامَةِ وَ اَلسَّمٰاوٰاتُ مَطْوِیّٰاتٌ بِیَمِینِهِ سُبْحٰانَهُ وَ تَعٰالیٰ عَمّٰا یُشْرِکُونَ (۶۷)

آری بتحقیق آمد ترا آیتهای من پس تکذیب نمودی آنها را و سرکشی کردی و شدی از کافران (۵۹) و روز قیامت خواهی دید آنها را که دروغ بستند بر خدا رویهاشان سیاه شده آیا نیست در دوزخ مقام مر تکبرکنندگان را (۶۰) و می‌رهاند خدا آنان را که پرهیزکار شدند به سبب ایمانشان مس نکند ایشان را بدی و نه ایشان اندوهناک شوند (۶۱) خداست آفریننده همه چیز و اوست بر همه چیزی نگهبان (۶۲) مر او راست کلیدهای آسمانها و زمین و آنان که کافر شدند بآیتهای خدا آنها ایشانند زیانکاران (۶۳) بگو آیا پس غیر خدا را می‌فرماییدم که بپرستم ای نادانان (۶۴) و بتحقیق وحی کرده شد بتو و بآنها که بودند پیش از تو که اگر شرک آوری هر آینه نابود خواهد شد عملت و هر آینه خواهی شد البته از زیانکاران (۶۵) بلکه خدا را پس بپرست و باش از شکرکنندگان (۶۶) و نشناختند خدا را حق شناختنش و زمین همه گرفته شده در دست اوست روز قیامت و آسمانها پیچیده‌شدگانند در دست راستش پاکا او و برتر آمد از آنچه شریک می‌گردانند (۶۷)

حق بگوید بلکه آیاتم به تو

آمد و کردی تو تکذیب از عتو

سرکشی کردی بُدی از کافرین

عقل و دین دادی گرفتی کفر و کین

بینی آنان را به روز رستخیز

که دروغی بر خدا بستند نیز

رو سیاه آیا نباشد پس به گاه

دوزخ آن گردنکشان را جایگاه

حق رهاند متقین را از تعب

از اطاعت که به فوز است آن سبب

نه رسدشان سوء حالی در یقین

نه ز فقدانی شوند اندوهگین

آفرینندة هر آن چیزی خداست

هم نگهبان او به هر چیزی بجاست

هم مقالید سماوات و زمین

باشد او را وین بود بس مستبین

وآنکه کافر شد به آیات خدا

آن گروهند از زیانکاران به جا

گو به جز حق امر آیا می کنید

تا پرستم ای به جهل خود مرید

وحی ما کر دیم در احکام خویش

سوی تو و آنانکه بودند از تو پیش

آوری گر شرک، اعمال تو بس

جملگی باطل شود از پیش و پس

وز زیانکاران تو باشی بی سخن

وین ا ست بر امّت خطاب از ذوال منن

بل خدا را کن پرستش باش هم

از سپاس آرندگان اندر نعم

می نکردند ایچ تعظیم خدا

قدرِ قدر و قدر تعظمش بجا

آنچه بود اعنی سزای عظمتش

بل سزای اندکی از عزّ تش

این زمین استش به قبضۀ اقتدار

در قیامت وین سپهر اندر مدار

هست پیچیده شده با رفعتش

در کف تقدیر و پنجۀ قدرتش

ذات او پاک و بلند است از یقین

زآنچه شرک آرند بر وی مشرکین