گنجور

 
صفی علیشاه

وَ سِیقَ اَلَّذِینَ اِتَّقَوْا رَبَّهُمْ إِلَی اَلْجَنَّةِ زُمَراً حَتّٰی إِذٰا جٰاؤُهٰا وَ فُتِحَتْ أَبْوٰابُهٰا وَ قٰالَ لَهُمْ خَزَنَتُهٰا سَلاٰمٌ عَلَیْکُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوهٰا خٰالِدِینَ (۷۳) وَ قٰالُوا اَلْحَمْدُ لِلّٰهِ اَلَّذِی صَدَقَنٰا وَعْدَهُ وَ أَوْرَثَنَا اَلْأَرْضَ نَتَبَوَّأُ مِنَ اَلْجَنَّةِ حَیْثُ نَشٰاءُ فَنِعْمَ أَجْرُ اَلْعٰامِلِینَ (۷۴) وَ تَرَی اَلْمَلاٰئِکَةَ حَافِّینَ مِنْ حَوْلِ اَلْعَرْشِ یُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ قُضِیَ بَیْنَهُمْ بِالْحَقِّ وَ قِیلَ اَلْحَمْدُ لِلّٰهِ رَبِّ اَلْعٰالَمِینَ (۷۵)

و رانده شدند آنان که ترسیدند از پروردگارشان بسوی بهشت فوج فوج تا چون آمدند آن را و گشوده شد درهایش و گفتند مر ایشان را خازنانش سلام بر شما پاک شدید پس داخل شوید آن را جاودانیان (۷۳) و گفتند ستایش مر خدایی را که راست گردانید بما وعده‌اش را و بمیراث داد ما را آن زمین که مسکن سازیم از بهشت هر جا که خواهیم پس خوبست مزد عمل‌کنندگان (۷۴) و بینی فرشتگان را فرو گرفتگان از پیرامون عرش تسبیح می‌کنند بستایش پروردگارشان و حکم کرده شد میانشان براستی و گفته شد ستایش مر خدا را که پروردگار جهانیانست (۷۵)

هم بِرانند اتقیا را بر بهشت

فوج فوج از حُسن اطوار و سرشت

تا به جنّت چون درآیند از نمود

بابشان بگشوده باشد در ورود

خازنان بعد از سلام واردین

قَالَ طِبتُم فَادخُلُوهَا خَالِدِیِن

حمد گویند آن خدایی را سزاست

وعدة خود کو به ما فرمود راست

دادمان میراث جنّت را و جا

هر کجا خواهیم گیریم از ولا

پس بود بس نیک اجر عاملین

در ریاض جنّت و خلد برین

مر فرو بگرفته آن روز از عیان

بنگری از حول عرش افرشتگان

حمد رب خود به پاکی می کنند

نغمۀ سبحان ربی می زنند

جملگی مستغرق بحر صفات

در سپاس و حمد آن سلطان ذات

حکم کرده پس شود بر حق و راست

در میان بندگان بی کم و کاست

مؤمنان گویند در عین الیقین

حمدلله کوست ربّ العالمین