فَاسْتَفْتِهِمْ أَ هُمْ أَشَدُّ خَلْقاً أَمْ مَنْ خَلَقْنٰا إِنّٰا خَلَقْنٰاهُمْ مِنْ طِینٍ لاٰزِبٍ (۱۱) بَلْ عَجِبْتَ وَ یَسْخَرُونَ (۱۲) وَ إِذٰا ذُکِّرُوا لاٰ یَذْکُرُونَ (۱۳) وَ إِذٰا رَأَوْا آیَةً یَسْتَسْخِرُونَ (۱۴) وَ قٰالُوا إِنْ هٰذٰا إِلاّٰ سِحْرٌ مُبِینٌ (۱۵) أَ إِذٰا مِتْنٰا وَ کُنّٰا تُرٰاباً وَ عِظٰاماً أَ إِنّٰا لَمَبْعُوثُونَ (۱۶) أَ وَ آبٰاؤُنَا اَلْأَوَّلُونَ (۱۷) قُلْ نَعَمْ وَ أَنْتُمْ دٰاخِرُونَ (۱۸) فَإِنَّمٰا هِیَ زَجْرَةٌ وٰاحِدَةٌ فَإِذٰا هُمْ یَنْظُرُونَ (۱۹) وَ قٰالُوا یٰا وَیْلَنٰا هٰذٰا یَوْمُ اَلدِّینِ (۲۰) هٰذٰا یَوْمُ اَلْفَصْلِ اَلَّذِی کُنْتُمْ بِهِ تُکَذِّبُونَ (۲۱)
پس طلب بیان کن که آیا ایشان سختترند از راه آفرینش یا آنان را که آفریدیم بدرستی که ما آفریدیم ایشان را از گل چسبنده (۱۱) بلکه تعجب نمودی و استهزا میکنند (۱۲) و چون پند داده شوند پند نمیگیرند (۱۳) و چون بینند آیتی استهزا میکنند (۱۴) و گویند نیست این مگر جادویی آشکار (۱۵) آیا چون بمیریم و بشویم خاک و استخوانها آیا مائیم هر آینه برانگیختهشوندگان (۱۶) یا پدران ما که پیشینیانند (۱۷) بگو آری و شمائید خواران (۱۸) پس نیست این جز فریادی واحد پس آنگاه ایشان مینگرند (۱۹) و میگویند ای وای بر ما اینست روز جزا (۲۰) اینست روز تمیزی که بودید آن را تکذیب میکردند (۲۱)
دو نفر از مشرکین خود پسند
در عرب لاف شجاعت می زدند
اندر این نازل شد از رب احد
آیت فَاستَفتِهِم أهُم أشَدّ
می بپرس از مشرکان آیا شما
سختتر باشید در خلقت کجا
یا کسانی که به خلقت بیش تر
خلق ما کردیم ز ایشان پیشتر
ما خود ایشان را هم ار زیبنده ای
خلق کردیم از گل چسبنده ای
بُد پیمبر را گمان که بشنود
هر که قرآن را بر او می بگرود
نگرویدند اکثری چون از عرب
کرد از انکارشان او بس عجب
آمد آیت که نباشد بل چنان
که تو را می بود از قومت گمان
تو شگفت آری از ایشان خیره چند
وآنچه ایشان بر تو استهزاء کنند
پند نپذیرند و نبود سودمند
چونکه ایشان پند داده می شوند
چون ببینند آیتی اندر نشان
ریشخند آرند و استهزاء بدان
نیست این گویند جز سحری مبین
جادویی خوانند آیاتی چنین
هم بگویند اینکه چون گشتیم خاک
هم عظام از بعد مردن در مغاک
لحم و عظم از یکدیگر شد ریخته
پس شویم آیا که باز انگیخته
زنده هم گردند باز آبائمان
کز نخستین بوده اند اندر جهان
گو که آری با پدرهاتان همه
منبعث گردید دور از واهمه
وآنگهی باشید بی مقدار و خوار
در سرای آخرت خُرد و کبار
پس جز این نبود که یک راندن بود
نفخ اسرافیل یعنی چون دمد
زنده پس گردند و هم در دم برون
از قبور آیند إذَا هُم یَنظُرُون
بنگرید اعنی قیامت را به چشم
که بُد ایشان را از آن انکار و خشم
هم بگویند از عجب یَا وَیلَنَا
روز پاداش است این ز اعمالها
این است یوم الفصل آری در نمون
الَّذِی کُنتُم بِهِ تُکَذِّبُون
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.