گنجور

 
صفی علیشاه

اُحْشُرُوا اَلَّذِینَ ظَلَمُوا وَ أَزْوٰاجَهُمْ وَ مٰا کٰانُوا یَعْبُدُونَ (۲۲) مِنْ دُونِ اَللّٰهِ فَاهْدُوهُمْ إِلیٰ صِرٰاطِ اَلْجَحِیمِ (۲۳) وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْؤُلُونَ (۲۴) مٰا لَکُمْ لاٰ تَنٰاصَرُونَ (۲۵) بَلْ هُمُ اَلْیَوْمَ مُسْتَسْلِمُونَ (۲۶) وَ أَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلیٰ بَعْضٍ یَتَسٰاءَلُونَ (۲۷) قٰالُوا إِنَّکُمْ کُنْتُمْ تَأْتُونَنٰا عَنِ اَلْیَمِینِ (۲۸) قٰالُوا بَلْ لَمْ تَکُونُوا مُؤْمِنِینَ (۲۹) وَ مٰا کٰانَ لَنٰا عَلَیْکُمْ مِنْ سُلْطٰانٍ بَلْ کُنْتُمْ قَوْماً طٰاغِینَ (۳۰) فَحَقَّ عَلَیْنٰا قَوْلُ رَبِّنٰا إِنّٰا لَذٰائِقُونَ (۳۱) فَأَغْوَیْنٰاکُمْ إِنّٰا کُنّٰا غٰاوِینَ (۳۲) فَإِنَّهُمْ یَوْمَئِذٍ فِی اَلْعَذٰابِ مُشْتَرِکُونَ (۳۳) إِنّٰا کَذٰلِکَ نَفْعَلُ بِالْمُجْرِمِینَ (۳۴) إِنَّهُمْ کٰانُوا إِذٰا قِیلَ لَهُمْ لاٰ إِلٰهَ إِلاَّ اَللّٰهُ یَسْتَکْبِرُونَ (۳۵) وَ یَقُولُونَ أَ إِنّٰا لَتٰارِکُوا آلِهَتِنٰا لِشٰاعِرٍ مَجْنُونٍ (۳۶) بَلْ جٰاءَ بِالْحَقِّ وَ صَدَّقَ اَلْمُرْسَلِینَ (۳۷) إِنَّکُمْ لَذٰائِقُوا اَلْعَذٰابِ اَلْأَلِیمِ (۳۸) وَ مٰا تُجْزَوْنَ إِلاّٰ مٰا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (۳۹)

جمع کنید آنان را که ستم کردند و اصنافشان را و آنچه بودند که پرستیدند (۲۲) از غیر خدا پس دلالت کنید ایشان را براه دوزخ (۲۳) و باز دارید ایشان را بدرستی که ایشانند پرسیده‌شدگان (۲۴) چیست شما را که یاری یکدیگر نمی‌کنید (۲۵) بلکه ایشانند آن روز انقیاد نمایندگان (۲۶) و روی آورند بعضیشان بر بعضی می‌پرسند از یکدیگر (۲۷) گفتند بدرستی که شما بودید که می‌آمدید از راست یعنی از راه خیرخواهی (۲۸) گفتند بلکه نبودید مؤمنان یعنی باختیار خود (۲۹) و نبود مر ما را بر شما هیچ تسلطی بلکه بودید گروهی زیاده روان (۳۰) پس ثابت شد بر ما سخن پروردگار ما بدرستی که مائیم هر آینه چشندگان (۳۱) پس گمراه کردیم شما را بدرستی که ما بودیم گمراهان (۳۲) پس بدرستی که ایشان روزی چنین در عقوبت انبازانند (۳۳) بدرستی که ما چنین می‌کنیم با گناهکاران (۳۴) بدرستی که ایشان بودند چون گفته شد مر ایشان را که نسبت الهی جز خدا سرکشی می‌کردند (۳۵) و می‌گفتند آیا ما ترک‌کنندگانیم آلهانمان را برای شاعری دیوانه (۳۶) بلکه آمد بحق و تصدیق نمود مرسلان را (۳۷) بدرستی که شمائید هر آینه چشندگان عذاب پر درد (۳۸) و جزا داده نمی‌شوند جز آنچه بودید که می‌کردید (۳۹)

پس ملایک را نداء آید به سمع

که کنید اهل ستم را جمله جمع

هم تبع و ازواجشان در رستخیز

وآنچه جز حق می پرستیدند نیز

جمع چون گشتند بنمایند راه

پس به راه دوزخ ایشان را به گاه

بازشان دارید دیگر بر سئوال

زآنکه مسئولند ایشان لامحال

مر شما را چیست گویند ای حشر

نیست یاری همچنان از یکدگر

نیست ایشان را جواب از چند و چون

بل بوند امروز خود مُستَسلِمُون

بعض روی آرند بر بعض دگر

می بپرسند از هم از عجز آن حشر

غاویان با مُغویان گویند گاه

که شما کردید اغوامان ز راه

آمدید اغوای ما ر ا از یمین

با قسم یعنی که نبود حق جز این

مُغویان گویندشان نبود چنین

قومنا بَل لَّم تَکُونُواْ مُؤْمِنین

در ره اعنی خود نبودید آن زمان

کرده باشد تا کسی گمراهتان

بر شما ما را نبُد سلطانی ای

بل به طغیان خود بُدید ارزانی ای

قول رب ما به ما پس گشت راست

نک چشنده از عذابیم و بجاست

پس کنند ایشان به اغواء اعتراف

که ز ره دادیمتان ما انحراف

زآنکه هم خود ما ز گمراهان بُدیم

غافل از حق تابع شیطان بُدیم

پس بوند آن روز جمله در عذاب

مشترک باشند با هم ز انتساب

مجرمان را ما دهیم اینسان جزا

نیست بی پاداش فعلی نزد ما

إنَّهُم کَانُو اْ إذَا قِیلَ لَهُم

لا اله الاّ االله آن بی اُشتلم

بود استکبار ایشان را به چند

زین کلام صدق پاک دل پسند

کز کلام شاعری مجنون کنیم

ترک معبودان خود، این چون کنیم

نیست اینسان، بل محمّد(ص) عقل کل

بالحق آمد، کرد تصدیق رسل

یعنی آورد او به ایشان آنچه را

که به آن بودند مبعوث انبیا

ایها القوم إنَّکُم لَذَآئِقُواْ

از عذاب دردناک از آن عتو

نی جزاء داده شوید الاّ بر آن

که عمل کردید در دار جهان