گنجور

 
صفی علیشاه

مٰا کٰانَ عَلَی اَلنَّبِیِّ مِنْ حَرَجٍ فِیمٰا فَرَضَ اَللّٰهُ لَهُ سُنَّةَ اَللّٰهِ فِی اَلَّذِینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلُ‌ وَ کٰانَ أَمْرُ اَللّٰهِ قَدَراً مَقْدُوراً (۳۸) اَلَّذِینَ یُبَلِّغُونَ رِسٰالاٰتِ اَللّٰهِ وَ یَخْشَوْنَهُ وَ لاٰ یَخْشَوْنَ أَحَداً إِلاَّ اَللّٰهَ وَ کَفیٰ بِاللّٰهِ حَسِیباً (۳۹) مٰا کٰانَ مُحَمَّدٌ أَبٰا أَحَدٍ مِنْ رِجٰالِکُمْ وَ لٰکِنْ رَسُولَ اَللّٰهِ وَ خٰاتَمَ اَلنَّبِیِّینَ وَ کٰانَ اَللّٰهُ بِکُلِّ شَیْ‌ءٍ عَلِیماً (۴۰)

نمی‌باشد بر پیغمبر هیچ باکی در آنچه مقرر داشته خدا برایش دستور خدا در آنان که گذشتند پیش از این و می‌باشد امر خدا فرمایشی فرموده شده (۳۸) آنان که می‌رساند رسالتهای خدا را و می‌ترسند او را و نمی‌ترسند از کسی مگر خدا و بس است خدا حساب‌کننده (۳۹) نمی‌باشد محمد پدر یکی از مردان شما و لیکن پیغمبر خدا و ختم پیغمبرانست و می‌باشد خدا بهر چیزی دانا (۴۰)

بر نبی نبود گناهی اندر آن

که ز حق شد فرض مر بر بندگان

گشته یعنی قسمت از حق بر عباد

نیست کم رزق مقدّر یا زیاد

این نه مخصوص نبی در قسمت است

بلکه آن از حق تعالی سنّت است

همچو سنّت ها که در پیغمبران

هِشته آنانکه گذشتند از جهان

آن رسل یعنی کز این بودند پیش

حق در آنها هِشت سنّت های خویش

امر حق باشد به اندازه و عیار

نافذ و هِشته شده در روزگار

آن کسان بودند یعنی انبیا

مر رسانندة رسالات خدا

بودشان ترس از خدا در هر نفس

نزد تبلیغ رسالت، نی ز کس

کافی است از خلق خلاّق مجیب

وَکَفَی بِااللهِ مُولانَا حَسِیب

مر پدر نبود محمّد (ص) بی ز شک

خود به مردان شما از هیچ یک

تا بود بر وی حرام اندر سند

مر زنی چون بر پدر زوج ولد

آمد این بر ردّ حرف بد منش

کاندر این کردند او را سرزنش

لیک می باشد رسول دادگر

هر رسولی هست بر امّت پدر

نه که مطلق بلکه زآن حیثی که او

ناصح و مشفق بود بی گفتگو

هم بود خاتم نبیّین را تمام

که نبوّت یافت بر وی اختتام

یا نبوّت مُهر کرده شد به وی

که نبیّی مر ورا ناید ز پی

حق بود دانا به هر چیزی که هست

جای سر را داند او از جای دست

بر نبوّت کیست داند لایق او

هست بر امری که خواهد فائق او