گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
صفی علیشاه

وَ حُشِرَ لِسُلَیْمٰانَ جُنُودُهُ مِنَ اَلْجِنِّ وَ اَلْإِنْسِ وَ اَلطَّیْرِ فَهُمْ یُوزَعُونَ (۱۷) حَتّٰی إِذٰا أَتَوْا عَلیٰ وٰادِ اَلنَّمْلِ قٰالَتْ نَمْلَةٌ یٰا أَیُّهَا اَلنَّمْلُ اُدْخُلُوا مَسٰاکِنَکُمْ لاٰ یَحْطِمَنَّکُمْ سُلَیْمٰانُ وَ جُنُودُهُ وَ هُمْ لاٰ یَشْعُرُونَ (۱۸)

و جمع گردانیده شد برای سلیمان لشکرهایش از جن و انس و پرنده پس ایشان بازداشته می‌شوند (۱۷) تا چون آمدند بوادی مور گفت مورچه ای موران داخل شوید در مسکنهاتان که نه در هم شکند شما را سلیمان و لشکرهایش و ایشان ندانند (۱۸)

« در بیان رسیدن حضرت سلیمان علیه السلام بوادی نمل »

بر سلیمان جمع شد بر وجه خیر

جیشها از جن و انس و وحش و طیر

داشته باز آن همه بر جای خود

بر نسق بودند نی خارج ز حد

ملک و شاهی بهر او زآن بود بیش

که توان آرد کس اندر ذهن خویش

تا که در وادیِ نمل او را عبور

شد به وقتی با سپاه از راه دور

گفت با موران یکی موری که بود

مهتر موران در آن وادی به زود

فِی الْمَسَاکِن أیهَا النَّملُ ادخُلُواْ

تا سلیمان بگذرد با جیش او

تا شما را نشکنند ایشان به هم

پایمال اعنی نسازند از ستم

زآنکه ایشان نیستند آگه ز حال

که شما خواهید گشتن پایمال

نطق حال است این اگر دانی کلام

حق رساند آن را به فهم او تمام

تا شود آگه ز حال مار و مور

عدل ورزد در سکون و در عبور