گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
صفی علیشاه

وَ وَقَعَ اَلْقَوْلُ عَلَیْهِمْ بِمٰا ظَلَمُوا فَهُمْ لاٰ یَنْطِقُونَ (۸۵) أَ لَمْ یَرَوْا أَنّٰا جَعَلْنَا اَللَّیْلَ لِیَسْکُنُوا فِیهِ وَ اَلنَّهٰارَ مُبْصِراً إِنَّ فِی ذٰلِکَ لَآیٰاتٍ لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ (۸۶) وَ یَوْمَ یُنْفَخُ فِی اَلصُّورِ فَفَزِعَ مَنْ فِی اَلسَّمٰاوٰاتِ وَ مَنْ فِی اَلْأَرْضِ إِلاّٰ مَنْ شٰاءَ اَللّٰهُ وَ کُلٌّ أَتَوْهُ دٰاخِرِینَ (۸۷) وَ تَرَی اَلْجِبٰالَ تَحْسَبُهٰا جٰامِدَةً وَ هِیَ تَمُرُّ مَرَّ اَلسَّحٰابِ صُنْعَ اَللّٰهِ اَلَّذِی أَتْقَنَ کُلَّ شَیْ‌ءٍ إِنَّهُ خَبِیرٌ بِمٰا تَفْعَلُونَ (۸۸) مَنْ جٰاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَیْرٌ مِنْهٰا وَ هُمْ مِنْ فَزَعٍ یَوْمَئِذٍ آمِنُونَ (۸۹) وَ مَنْ جٰاءَ بِالسَّیِّئَةِ فَکُبَّتْ وُجُوهُهُمْ فِی اَلنّٰارِ هَلْ تُجْزَوْنَ إِلاّٰ مٰا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (۹۰)

و بوقوع آمد گفتار بر ایشان نسبت آنکه ظلم کردند پس ایشان سخن نمی‌کنند (۸۵) آیا ندیدند که ما گردانیدیم شب را تا آرام گیرند در آن و روز را بینش بخش بدرستی که در آن هر آینه آیتهاست از برای گروهی که می‌گروند (۸۶) و روزی که دمیده می‌شود در صور پس هراسان شود هر که در آسمانها و هر که در زمین است مگر کسی که خواست خدا و همه آیند او را دلیلان (۸۷) و بینی کوه‌ها را پنداری آنها را ساکن و آنها می‌روند روش ابر کردن خدایی که درست ساخت همه چیز را بدرستی که او آگاه است بآنچه می‌کنید (۸۸) آنکه آورد خوبی را پس مر او راست بهتر از آن و ایشان از هراس روز چنین ایمانند (۸۹) و آنکه آورد بدی را پس نگونسار کرده شود رویهاشان در آتش آیا جزا داده می‌شوید جز آنچه بودید که می‌کردید (۹۰)

قول پس واقع شو د یعنی عذاب

سوی ایشان از ستمها بر شتاب

پس نگویند ایچ بر عذری سخن

از تحیّر یا ز اندوه و محن

می ندیدند ایچ آیا از عمی

اینکه شب را آفریدستیم ما

تا در آن گیرند آرام و سکون

روز را کردیم روشن در نمون

اندر این باشد نشانی های چند

بهر قومی کز علامت بگروند

یاد کن روزی که بر طیّ رقم

مر دمیده میشود در صور دم

پس بترسد هر که در ارض و سماست

جز کسی کو را خدا باقی بخواست

نفخۀ اولیست ز اسرافیل این

می رسد بر کلّ اشیاء آن یقین

جمله پس میرند از خوف و فزع

قوه های روح و جسم از ماوَقَع

غیر آنان را که می خواهد خدا

فانیان فی االله اعنی از ولا

باقی اندر ذات و از خود رسته اند

وآن شهیدان که به حق پیوسته اند

مردمان آیند در موقف تمام

بعد نفخۀ ثالثه از خاص و عام

اندر آن حالی که منقاد و ذلیل

جمله باشند از کثیر و از قلیل

کوهها را خود تو بینی در مکان

بر گمانت کایستاده آن چنان

وآنگهی کآن را مرور است و ذهاب

چون مروری که عیان است از سحاب

نیست مدرک مر کسی را آن مرور

منتشر تا چون شود اندر نشور

صنعت حق آن کسی کو استوار

کرد هر شیئی به جایش با عیار

صنعت او راست یا حُسنی مزید

نیک باشد هر چه یعنی آفرید

باشد او دانا به افعال شما

هم به وفق فعلتان بدهد جزا

آنکه میآید به نیکی بهر او

هست خیری بهتر از آن بس نکو

وآن کسانند ایمن آن روز از فزع

فارغ از اندوه و محصون از وجع

وآنکه آید بر بدی پرداخته

رویشان گردد به نار انداخته

می شوید آیا جزاء داده شما

جز به افعال از صواب و از خدا