گنجور

 
صفی علیشاه

حَتّٰی إِذٰا جٰاءَ أَحَدَهُمُ اَلْمَوْتُ قٰالَ رَبِّ اِرْجِعُونِ (۹۹) لَعَلِّی أَعْمَلُ صٰالِحاً فِیمٰا تَرَکْتُ کَلاّٰ إِنَّهٰا کَلِمَةٌ هُوَ قٰائِلُهٰا وَ مِنْ وَرٰائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلیٰ یَوْمِ یُبْعَثُونَ (۱۰۰) فَإِذٰا نُفِخَ فِی اَلصُّورِ فَلاٰ أَنْسٰابَ بَیْنَهُمْ یَوْمَئِذٍ وَ لاٰ یَتَسٰاءَلُونَ (۱۰۱) فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوٰازِینُهُ فَأُولٰئِکَ هُمُ اَلْمُفْلِحُونَ (۱۰۲) وَ مَنْ خَفَّتْ مَوٰازِینُهُ فَأُولٰئِکَ اَلَّذِینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ فِی جَهَنَّمَ خٰالِدُونَ (۱۰۳) تَلْفَحُ وُجُوهَهُمُ‌ اَلنّٰارُ وَ هُمْ فِیهٰا کٰالِحُونَ (۱۰۴) أَ لَمْ تَکُنْ آیٰاتِی تُتْلیٰ عَلَیْکُمْ فَکُنْتُمْ بِهٰا تُکَذِّبُونَ (۱۰۵) قٰالُوا رَبَّنٰا غَلَبَتْ عَلَیْنٰا شِقْوَتُنٰا وَ کُنّٰا قَوْماً ضٰالِّینَ (۱۰۶) رَبَّنٰا أَخْرِجْنٰا مِنْهٰا فَإِنْ عُدْنٰا فَإِنّٰا ظٰالِمُونَ (۱۰۷)

تا چون آمد احدی از ایشان را مرگ گوید پروردگار من برگردان مرا (۹۹) شاید بکنم من کار خوبی در آنچه وا گذشتم نه چنانست بدرستی که آن کلمه‌ایست که او گوینده آنست و از پیش ایشان حایلی است تا روزی که برانگیخته شوند (۱۰۰) پس چون دمیده شود در صور پس نباشد نسبها میانشان روزی چنین و نپرسند از یکدگر (۱۰۱) پس آنکه سنگین است ترازوهای او پس آن گروه ایشانند رستگاران (۱۰۲) و آنکه سبک است ترازوهای او پس آن گروه آنانند که زیان کردند در نفس‌هاشان در دوزخند جاودانیان (۱۰۳) می‌سوزاند رویهاشان را آتش و ایشان باشند در آن ترش رویان (۱۰۴) آیا نبود آیتهای من که خوانده می‌شد بر شما پس بودید بآنها تکذیب می‌کردید (۱۰۵) گفتند پروردگار ما غالب شد بر ما بدبختی ما و بودیم گروهی گمراهان (۱۰۶) پروردگار ما بیرون آور ما را از آن پس اگر عود کنیم پس بدرستی که ما بسیار ستم کردیم (۱۰۷)

تا به هنگامی که خود بی زاد و برگ

بر یکی ز ایشان رسد ناچار مرگ

گوید از حسرت که ای پروردگار

در جهانم بازگردان ز اختیار

تا کنم از تو تلافی بی ز صوت

آنچه از من در غلط گردید فوت

کارها شایسته شاید تا کنم

آنچه کز غفلت نمودم ترک هم

در جهان حاشا که گردد باز او

بل کند از حزن و خوف این گفتگو

از پس ایشان همانا مانعی است

تا به وقت بعثشان مرفوع نیست

پس دمیده چون شود در صور دم

پس نماند بینشان اَنساب هم

نفعی از خویشی در آن روز ای چشان

نیست وز هم می نپرسند آن کسان

پس هر آن سن گین ترازوی وی است

رستگاری آن گُره را در پی است

وآنکه می باشد سبک میزان او

در زیانند آن گُره بی گفتگو

کرده مر بر نفس های خود زیان

هستشان جا در جهنم جاودان

رویشان را سوزد آتش سو به سو

واندر آن باشند ایشان زشت رو

می نبود آیات من آیا که چون

خوانده میشد بر شما در آزمون

پس شما تکذیب بر آیات حق

می نمودید از فساد ماسبق

می بگویند آن گُره بالاتفاق

گشت غالب ای خدا بر ما شقاق

بود این بر ما مگر بدبختی ای

هم بُدیم از گمرهان با سختی ای

آور از نار ای خدا ما را برون

از فَإنْ عُدنَا فَإنَّا ظَالِمُون