گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
صفی علیشاه

قٰالُوا مَنْ فَعَلَ هٰذٰا بِآلِهَتِنٰا إِنَّهُ لَمِنَ اَلظّٰالِمِینَ (۵۹) قٰالُوا سَمِعْنٰا فَتًی یَذْکُرُهُمْ یُقٰالُ لَهُ إِبْرٰاهِیمُ (۶۰) قٰالُوا فَأْتُوا بِهِ عَلیٰ أَعْیُنِ اَلنّٰاسِ لَعَلَّهُمْ یَشْهَدُونَ (۶۱) قٰالُوا أَ أَنْتَ فَعَلْتَ هٰذٰا بِآلِهَتِنٰا یٰا إِبْرٰاهِیمُ (۶۲) قٰالَ بَلْ فَعَلَهُ کَبِیرُهُمْ هٰذٰا فَسْئَلُوهُمْ إِنْ کٰانُوا یَنْطِقُونَ (۶۳) فَرَجَعُوا إِلیٰ أَنْفُسِهِمْ فَقٰالُوا إِنَّکُمْ أَنْتُمُ اَلظّٰالِمُونَ (۶۴) ثُمَّ نُکِسُوا عَلیٰ رُؤُسِهِمْ لَقَدْ عَلِمْتَ مٰا هٰؤُلاٰءِ یَنْطِقُونَ (۶۵) قٰالَ أَ فَتَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اَللّٰهِ مٰا لاٰ یَنْفَعُکُمْ شَیْئاً وَ لاٰ یَضُرُّکُمْ (۶۶) أُفٍّ لَکُمْ وَ لِمٰا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اَللّٰهِ أَ فَلاٰ تَعْقِلُونَ (۶۷)

گفتند که کرد این را به الهان ما بدرستی که او هر آینه باشد از ستمکاران (۵۹) گفتند شنیدیم جوانی که ببدی یاد می‌کرد آنها را که گفته می‌شود مر او را ابراهیم (۶۰) گفتند پس بیاورید او را برابر چشمهای مردمان باشد که ایشان شهادت دهند (۶۱) گفتند آیا تو کردی آن را به الهان ما ای ابراهیم (۶۲) گفت بلکه کرد آن را بزرگشان این پس بپرسید از ایشان اگر هستند سخن می‌گویند (۶۳) پس رجوع کردند بخودهاشان پس گفتند بدرستی که شمائید شما ظالمان (۶۴) پس نگون کرده شدند بر سرهاشان بدرستی که می‌دانی که نباشند اینها که سخن کنند (۶۵) گفت آیا پس می‌پرستید از غیر خدا آنچه سود نکند شما را چیزی و زیان نکند شما را (۶۶) اف مر شما را و مر آنچه می‌پرستید از جز خدا آیا پس در نمی‌یابید بعقل (۶۷)

با خدایان می بگفتند اینکه کرد

هست ز استمکارگان در این نبرد

فرقه ای را داشت نمرود عدو

تا کنند او را به سرعت جستجو

آنکه ز ابراهیم او بشنیده بود

لأکَیدَنَّ شهادت داد زود

کاین چنین او گفت و این کار وی است

غیر او خصم اِلهان کس کی است

فرقه ای گفتند هم از یک جوان

ما شنیدستیم بس ذمّ بتان

نامش ابراهیم می گویند هست

این بتان را شاید او درهم شکست

پس چنین گفتند آن نمرودیان

کآورید او را به چشم مردمان

تا گوَه باشند بر وی زآنچه گفت

کس ز وی ذمّ اِلهان گر شنفت

پس بگفتندش که آیا اینچنین

با خدایان خود تو کردی در کمین

گفت ابراهیم بل کرد این عمل

خود بزرگِ این خدایان در محل

کرده خشم از آنکه بپرستند چون

با وجود او مر ایشان را کنون

خشم او هم بر بتان باشد بجا

با یکی کس می پرستند صد خدا

پس بپرسید این ، که کرد از بی ادب

گر که دارند این خدایان نطق و لب

هستشان یا عقل و ادراکی متین

می شناسند آنکه کرده است این چنین

پس به سوی نفس هاشان زآن سخن

بازگشتند آن گُره در انجمن

می بگفتند از ره حیرت به هم

که شما کردید خود بر خود ستم

زین سئوالی که شما کردید از او

ساخت ملزم زودتان در گفتگو

می پرستید اعنی آن چیزی به وهم

که ندارد چشم و گوش و نطق و فهم

پس نگون کردند سرها را به پیش

چون شدند آگاه از الزام خویش

پس بگفتند از چه گفتی در مقال

کز بتان باید کنید این ر ا سئوال

چونکه می دانستی این خود که سخن

می نگویند این بتان، این بود فن

گفت آیا پس شما از بی تمیز

می پرستید آنچه نبود هیچ چیز

نفع و ضرّی اندر آن بر بندگی

کس پرستد غیر حق در زندگی

باد زشتی در عبادت بر شما

می پرستید آنچه را غیر از خدا

پس شما آیا چو آن آباء پیش

در نمی یابید قبح فعل خویش