گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
صفی علیشاه

بسم االله الرحمن الرحیم

بنام خدای بخشندۀ مهربان

اِقْتَرَبَ لِلنّٰاسِ حِسٰابُهُمْ وَ هُمْ فِی غَفْلَةٍ مُعْرِضُونَ (۱) مٰا یَأْتِیهِمْ مِنْ ذِکْرٍ مِنْ رَبِّهِمْ مُحْدَثٍ إِلاَّ اِسْتَمَعُوهُ وَ هُمْ یَلْعَبُونَ (۲) لاٰهِیَةً قُلُوبُهُمْ وَ أَسَرُّوا اَلنَّجْوَی اَلَّذِینَ ظَلَمُوا هَلْ هٰذٰا إِلاّٰ بَشَرٌ مِثْلُکُمْ أَ فَتَأْتُونَ اَلسِّحْرَ وَ أَنْتُمْ تُبْصِرُونَ (۳) قٰالَ رَبِّی یَعْلَمُ اَلْقَوْلَ فِی اَلسَّمٰاءِ وَ اَلْأَرْضِ وَ هُوَ اَلسَّمِیعُ اَلْعَلِیمُ (۴) بَلْ قٰالُوا أَضْغٰاثُ أَحْلاٰمٍ بَلِ اِفْتَرٰاهُ بَلْ هُوَ شٰاعِرٌ فَلْیَأْتِنٰا بِآیَةٍ کَمٰا أُرْسِلَ اَلْأَوَّلُونَ (۵) مٰا آمَنَتْ قَبْلَهُمْ مِنْ قَرْیَةٍ أَهْلَکْنٰاهٰا أَ فَهُمْ یُؤْمِنُونَ (۶) وَ مٰا أَرْسَلْنٰا قَبْلَکَ إِلاّٰ رِجٰالاً نُوحِی إِلَیْهِمْ فَسْئَلُوا أَهْلَ اَلذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لاٰ تَعْلَمُونَ (۷) وَ مٰا جَعَلْنٰاهُمْ جَسَداً لاٰ یَأْکُلُونَ اَلطَّعٰامَ وَ مٰا کٰانُوا خٰالِدِینَ (۸) ثُمَّ صَدَقْنٰاهُمُ اَلْوَعْدَ فَأَنْجَیْنٰاهُمْ وَ مَنْ نَشٰاءُ وَ أَهْلَکْنَا اَلْمُسْرِفِینَ (۹)

نزدیک شد مر مردمان را حسابشان و ایشان باشند در بیخبری اعراض‌کنندگان (۱) نمی‌آید ایشان را هیچ پندی از پروردگارشان تازه آورده شده مگر که شنیدند آن را و ایشان بازی می‌کردند (۲) غفلت ورزند دلهاشان و پنهان داشتند راز را آنانی که ظلم کردند آیا این باشد مگر انسانی مانند شما آیا پس میائید سحر را و شما می‌بینید (۳) گفت پروردگار من می‌داند گفتار را در آسمان و زمین و اوست شنوای دانا (۴) بلکه گفتند فراهم آورده خوابهاست بلکه بدروغ بست آن را بلکه او شاعر است پس باید که بیاورد ما را آیتی هم چنان که فرستاده شدند پیشینیان (۵) نگرویدند پیش از ایشان هیچ قریه که هلاک کردیم آن را آیا پس ایشان می‌گروند (۶) و نفرستادیم پیش از تو مگر مردانی که وحی کردیم بایشان پس بپرسید از اهل ذکر اگر هستید که نمی‌دانید (۷) و نکردیم ایشان را جسدی که نخورند طعام را و نبودند جاودانیان (۸) پس راست کردیم ایشان را وعده پس رهانیدیم ایشان را و کسی را که می‌خواستیم و هلاک کردیم مسرفان را (۹)

بعد بسم االله که اصل و ابتداست

نوبت تفسیر سورة انبیاست

مکّی است آن جمله گر دانی نکو

بعد صد باشد ده و دو آیت او

گشت مر نزدیک مردم را حساب

معرضند ایشان و در غفلت به خواب

حشر صغری این بود که هر زمان

بگذرد بر خلق و در خوابند از آن

چشم تا بر هم زنی حشری گذشت

بس دریغ ار زآن یکی مفقود گشت

نامد ایشان را ز روی اعتبار

هیچ پندی تازه از پروردگار

جز که آن را از پیمبر بشنوند

وآنکه از غفلت به وی بازی کنند

بشنوند و هست بر چیز دگر

قلبشان مشغول و از خود بی خبر

داشتندی مستتر نجوای خویش

آن کسان که اِستم به خود کردند پیش

داشتند اعنی نهان این قول را

کاین بود آیا جز آدم چون شما

احمد اعنی چون شما جز آدم است

اینکه داعی بر نبوت هر دم است

می روید آیا به جادویی بر او

آدم آنکه بنگریدش رو به رو

چونکه بینید آدم است او نی ملک

می روید، افتید آیا تا به شک

زین مسارّه حق تعالی بر رسول

کرد اخبار از گروه ناقبول

گفت ایشان را بگو اندر جواب

داند آن پروردگارم بی حجاب

قول هر کس در سماوات و زمین

او بود شنوای دانا بالیقین

بلکه قرآن را بگفتند از شکست

میبود أضْغَاثُ أحلام آنچه هست

بل محمّد بافته است آن را به هم

بل بود او شاعری کامل رقم

گر چنین نبود بیارد پس به ما

معجزی کز پیش کردند انبیا

بل به آن معجز فرستاده شدند

یک تنه زآن بر دو صد لشکر زدند

هست این آیت جواب این کلام

در مقام حجت از ربّ الانام

نگرویدند از ظهور معجزات

اهل شهری پیش از ایشان از جهات

که نمودیم آن جماعت را تباه

بگروند آیا پس ایشان ز انتباه

یعنی ار آن معجزات آری تو نیز

نگروند این قوم پُر لجّ و ستیز

نی فرستادیم پیش از تو عیان

جز رجالی وحی می شد سویشان

یعنی افرشته نبودند آن کسا ن

چون تو بودند آدمی صاحب لسان

پس بپرسید این بیان ز اهل کتاب

خود ندانید ار که بر وجه صواب

هم ندادیم آن بدن شان در اثر

که نباشد حاجت ایشان را به خور

هم نبودند انبیاء اندر جهان

اینکه باشند این جماعت جاودان

راست گرداندیم پس آن وعده را

که به ایشان کرده بودیم از ولا

پس ز غم دادیم ایشان را نجات

خواستیم آن را که هم باز از ثقات

بود بر حکمت بقایش در اصول

مر کنند اولاد او ایمان قبول

مسرفین را هم تبه کردیم باز

که بر ایمانشان نبود اقبال و ساز