گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
صفی علیشاه

إِنَّ اَلَّذِینَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَّا اَلْحُسْنیٰ أُولٰئِکَ عَنْهٰا مُبْعَدُونَ (۱۰۱) لاٰ یَسْمَعُونَ حَسِیسَهٰا وَ هُمْ فِی مَا اِشْتَهَتْ أَنْفُسُهُمْ خٰالِدُونَ (۱۰۲) لاٰ یَحْزُنُهُمُ اَلْفَزَعُ اَلْأَکْبَرُ وَ تَتَلَقّٰاهُمُ اَلْمَلاٰئِکَةُ هٰذٰا یَوْمُکُمُ اَلَّذِی کُنْتُمْ تُوعَدُونَ (۱۰۳) یَوْمَ نَطْوِی اَلسَّمٰاءَ کَطَیِّ اَلسِّجِلِّ لِلْکُتُبِ کَمٰا بَدَأْنٰا أَوَّلَ خَلْقٍ نُعِیدُهُ وَعْداً عَلَیْنٰا إِنّٰا کُنّٰا فٰاعِلِینَ (۱۰۴) وَ لَقَدْ کَتَبْنٰا فِی اَلزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ اَلذِّکْرِ أَنَّ اَلْأَرْضَ یَرِثُهٰا عِبٰادِیَ اَلصّٰالِحُونَ (۱۰۵) إِنَّ فِی هٰذٰا لَبَلاٰغاً لِقَوْمٍ عٰابِدِینَ (۱۰۶)

بدرستی که آنان که سبقت یافته مر ایشان را از ما خوبی آنها باشند از آن دورکرده‌شدگان (۱۰۱) نه می‌شنوند صدای جوش آن را و ایشان باشند در آنچه خواست نفسهاشان جاویدان (۱۰۲) غمگین نسازد ایشان را فزع اکبر و ملاقات کنند ایشان را ملائکه این روز شماست که بودید که وعده کرده می‌شدید (۱۰۳) روزی که در می‌نوردیم آسمان را چون در نوردیدن طومار برای نامه‌ها هم چنان که آفریدیم اول خلقی را اعاده می‌کنم آن را وعده کردنی بر ما بدرستی که ما باشیم کنندگان (۱۰۴) و بتحقیق نوشتیم در زبور از بعد ذکر آنکه زمین بارث می‌برندش بندگان من که شایسته‌اند (۱۰۵) بدرستی که در این هر آینه کفایت است مر گروه پرستندگان را (۱۰۶)

مشرکان بنهاده بودندی مقیم

سیصد و شصت از بتان اندر حطیم

رفت و بنشست آن رسول خوش کلام

نزدشان یک روز در بیت الحرام

کرد با آن قوم آغاز سخن

در عبادت جز ز ذات ذوالمنن

ساخت ملزم بت پرستان را تمام

در مقام احتجاج اندر کلام

آیت حَصَبُ جَهَنَّم خواند پس

قهرشان افزوده گشتی هر نفس

مشرکی گفتا که فردا در حرم

من محمّد (ص) را کنم الزام هم

روز دیگر با وی آمد از لجاج

در حضور مشرکین در احتجاج

گفت گویی تو که معبودان تمام

جز خدا دارند در دوزخ مقام

پس چه گویی در ملایک یا مسیح

که پرستیدندشان قومی صریح

گفت ایشان را مگر معبودشان

بود دیو از شیوه مردودشان

که خود ایشان را بر آن می داشت باز

نی ملایک یا مسیح پاکباز

آمد این آیت کسانی را که هست

سابقۀ نیکی زمانشان از الست

آن گُره باشند از دوزخ به دور

بود ز اپرستندگانشان بس نفور

نشنوند آواز آتش را به گوش

هست در فِی مَااشْتَهَتشان جان و هوش

جاودان باشند در آنچه آرزو

نفس هاشان راست گاه جستجو

نیست کز ترسی شوند اندوهناک

ترسی اعظم از هر آن ترسی و باک

چون درآیند از قبور اندر زمان

پیشواز آیندشان افرشتگان

می بگویند این بود روز شما

که بدان بودید موعود از خدا

باشد آن روزی که پیچیم از حکم

آسمانها را چو طوماری به هم

ماند آثاری کجا از قشر و لُب

گاه کَطَیِّ السِّجِلِّ لِلْکُتُب

همچنان کآغاز کردیم از نخست

آفریدن را به ترتیبی درست

بازگردانیم آن را همچنان

وعده چون کردیم بر عود آن زمان

آوریم آن وعده را بیشک بجا

فاعلیم آن را که دارد اقتضا

یعنی آن بر وجه علم و حکمت است

نی گزافی بل ز روی قدرت است

ثبت فرمودیم ما اندر زبور

از پس تورات موسی در سطور

کارض جنّت هست میراث از قرار

بر عبادم آنکه شد شایسته کار

اندر این از بهر اپرستندگان

خود کفایت باشد از روی عیان