گنجور

 
صفی علیشاه

اِذْهَبْ أَنْتَ وَ أَخُوکَ بِآیٰاتِی وَ لاٰ تَنِیٰا فِی ذِکْرِی (۴۲) اِذْهَبٰا إِلیٰ فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغیٰ (۴۳) فَقُولاٰ لَهُ قَوْلاً لَیِّناً لَعَلَّهُ یَتَذَکَّرُ أَوْ یَخْشیٰ (۴۴) قٰالاٰ رَبَّنٰا إِنَّنٰا نَخٰافُ أَنْ یَفْرُطَ عَلَیْنٰا أَوْ أَنْ یَطْغیٰ (۴۵) قٰالَ لاٰ تَخٰافٰا إِنَّنِی مَعَکُمٰا أَسْمَعُ وَ أَریٰ (۴۶) فَأْتِیٰاهُ فَقُولاٰ إِنّٰا رَسُولاٰ رَبِّکَ فَأَرْسِلْ مَعَنٰا بَنِی إِسْرٰائِیلَ وَ لاٰ تُعَذِّبْهُمْ قَدْ جِئْنٰاکَ بِآیَةٍ مِنْ رَبِّکَ وَ اَلسَّلاٰمُ عَلیٰ مَنِ اِتَّبَعَ اَلْهُدیٰ (۴۷) إِنّٰا قَدْ أُوحِیَ إِلَیْنٰا أَنَّ اَلْعَذٰابَ عَلیٰ مَنْ کَذَّبَ وَ تَوَلّٰی (۴۸) قٰالَ فَمَنْ رَبُّکُمٰا یٰا مُوسیٰ (۴۹) قٰالَ رَبُّنَا اَلَّذِی أَعْطیٰ کُلَّ شَیْ‌ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدیٰ (۵۰) قٰالَ فَمٰا بٰالُ اَلْقُرُونِ اَلْأُولیٰ (۵۱) قٰالَ عِلْمُهٰا عِنْدَ رَبِّی فِی کِتٰابٍ لاٰ یَضِلُّ رَبِّی وَ لاٰ یَنْسیٰ (۵۲) اَلَّذِی جَعَلَ لَکُمُ اَلْأَرْضَ مَهْداً وَ سَلَکَ لَکُمْ فِیهٰا سُبُلاً وَ أَنْزَلَ مِنَ اَلسَّمٰاءِ مٰاءً فَأَخْرَجْنٰا بِهِ أَزْوٰاجاً مِنْ نَبٰاتٍ شَتّٰی (۵۳) کُلُوا وَ اِرْعَوْا أَنْعٰامَکُمْ إِنَّ فِی ذٰلِکَ لَآیٰاتٍ لِأُولِی اَلنُّهیٰ (۵۴) مِنْهٰا خَلَقْنٰاکُمْ وَ فِیهٰا نُعِیدُکُمْ وَ مِنْهٰا نُخْرِجُکُمْ تٰارَةً أُخْریٰ (۵۵) وَ لَقَدْ أَرَیْنٰاهُ آیٰاتِنٰا کُلَّهٰا فَکَذَّبَ وَ أَبیٰ (۵۶)

برو تو و برادرت به آیتهای من و سستی مکنید در ذکر من (۴۲) بروید بسوی فرعون بدرستی که او زیاده‌روی کرد (۴۳) پس بگوئید مر او را گفتنی نرم شاید که او پند گیرد یا بترسد (۴۴) گفتند پروردگار ما بدرستی که ما مپرستیم که پیش‌گیری کند بر ما یا آنکه زیاده‌روی کند در عصیان (۴۵) گفت مترسید بدرستی که من با شمایم می‌شنوم و می‌بینم (۴۶) پس آمدند او را پس گفتند بدرستی که ما دو فرستاده پروردگار توایم پس بفرست با ما بنی اسرائیل را و نه عذاب مکن ایشان را بحقیقت آمدیم ترا بآیتی از پروردگارت و سلام بر آنکه پیرو شد هدایت را (۴۷) بدرستی که ما وحی فرستاده شد بما که عذاب بر کسی است که تکذیب کرد و روی گردانید (۴۸) گفت پس کیست پروردگار شما ای موسی (۴۹) گفت پروردگار ما آن کسی است که داد بهر چیزی خلقتش را پس هدایت کرد (۵۰) گفت چیست حال قرنهای نخستین (۵۱) گفت علم آن نزد پروردگار آنست در کتابی که خطا نمی‌نماید پروردگار من و فراموش نمی‌کند (۵۲) آنکه گردانید بر شما زمین را بستری و پدید آورد بر شما در آن راهها و فرو فرستاد از آسمان آب را پس بیرون آوردیم بآن اصنافی از رستنی جداگانه (۵۳) بخورید و بچرانید شتر و گاو و گوسفندتان را بدرستی که در آن هر آینه آیتهاست برای صاحبان خردها (۵۴) از آن آفریدیم شما را در آن باز می‌بریم شما را آن بیرون می‌آوریم شما را بار دیگر (۵۵) و بحقیقت نمودیم فرعون را آیتهای ما همه‌اش پس تکذیب کرد و ابا نمود (۵۶)

أذهَب أنتَ وَأخُوک یا کلیم

با همه آیات ما بی خوف و بیم

رو به مصر آور تو با عزم درست

هم نه در پیغام ما باشید سست

رو تو با او سوی فرعون حرون

که ز حدّ خویش رفته است او برون

پس به او گویید گفتاری به نرم

مر بترسد، پند گیرد یا ز شرم

رفت موسی از همان جا سوی مصر

دید هارون را مگر در کوی مصر

گفت با او حال را از بیش و کم

وحی ایشان را شد آنجا باز هم

که روید اکنون به فرعون از قرار

کآن شده طاغی بسی بر کردگار

می بگفتند ای خدا ترسیم ما

که کند ما را عقوبت آن دغا

پیش از آن کاظهار آیاتی کنیم

یا به نرمی در سخن راهی زنیم

یا کلامی بر تو گوید بی ادب

یا به طغیان آید افزون از غضب

حق تعالی گفت هستم با شما

بشنوم، بینم، نترسید از دغا

لحظه ای من از شما غافل نی ام

از که ترسد آنکه داند با وی ام

پس بگوییدش چو رفتید از قبول

سوی او ماییم از ربّت رسول

پس تو بفرست آل اسرائیل را

همره ما در مکان قبل ما

کن رها این قوم را از بندگی

در مقام خود ز بهر زندگی

کوست بیت المقدس اندر ارض شام

مسکن مألوف آباء کرام

هم مکن تکلیفشان در امر شاق

که بر ایشان آن بود مالایطاق

این جماعت مر پیمبر زاده اند

بر تو خط بندگی کی داده اند

ما رسولان حقیم از حجتی

آمدیم از وی تو را با آیتی

مر سلامت بر کسی در اهتداست

که نماید پیروی بر راه راست

وحی کرده شد به ما از کردگار

که بود آن را عذاب بی شمار

که کند تکذیب از پیغمبران

یا که اعراض از نبیّین در عیان

پس به فرعون آمدند آن هر دو یار

مدتی ماندند بر در ز اضطرار

تا میّسر شد لقای آن عنود

پس رساندند آن پیامی را که بود

گفت ای موسی که باشد ربّتان

گفت رب ماست آن خلاّق جان

آنکه فرموده عطاء بر کلّ شیء

صورتی را که بود لایق به وی

آفریده هر چه را بر جای خویش

از خلایق سر به سر ز اعطای خویش

گوش را بنهاد بر جای سماع

تا کلام حق نمای ند استماع

چشم را هم هِشته بر جایش به رو

تا به عبرت بنگرد آیات او

برکشید این شکلها را سر به سر

همچو نقاشی که بنگارد صور

راه پس بنمودشان بر خیر و شر ّ

زآن بداند نفع خود هر جانور

میرود زآن سو که بیند خیر خود

هم نماید احتراز از شیء بد

گر که بیند داردش چیزی زیان

می گریزد ز او چو دزد از پی زنان

پس به هر شیئی قدر آن شیئیّتش

رهنمایی کرده اندر خلقتش

گفت فرعونش فَمَا بَالُ الْقُرُون

حال آن پیشینیان بوده است چون

که خدا را هیچ نپرستیده اند

بعد موت اعنی چسان گردیده اند

گفت موسی، داند آن پروردگار

که بود علمش محیط از هر قرار

کس نداند علم غیب الاّ خدا

ثبت لوح است آنچه هست از ماسوی

نه کند پروردگار من خطا

نه فراموشش شود چیزی به جا

فرش کرد آن کو زمین را بهرتان

راهها بنمود از هر سو در آن

کرد نازل ز آسمان مر آب را

رُستنیها پس برون آریم ما

رُستنی ز اصناف گوناگون به دست

آوریم از مختلف چیزی که هست

هم خورید از آنکه هست اِنعامتان

هم چرانید اندر آن اَنعامتان

اندر این باشد نشانها بی ز حد

بر خداوندان ادراک و خرد

ما شما را آفریدیم از زمین

در زمین هم باز آریم از یقین

باز هم آریمتان بیرون دگر

منبعث گردید یعنی سر به سر

گفت این تا آنکه فرعون عنود

یاد آرد کاصل او از خاک بود

واگذارد آن غرور و کبر خویش

از ره تمکین و عجز آید به پیش

او نشد تنبیه و ز او آیات خواست

پس بیفکند او عصا از دستِ راست

هم ید بیضا نمود او را چنان

که به سابق گشت شرح آن بیان

پس بدان آیات هیچ او نگروید

زآن خبر داد اینچنین رب مجید

که نمودیمش تمام آیات خویش

یک قدم نامد ز حد کفر پیش

کرد مر تکذیب موسی از عناد

بر اِبا ء افزود، انکار و فساد