گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
صفی علیشاه

وَ إِذٰا قِیلَ لَهُمُ اِتَّبِعُوا مٰا أَنْزَلَ اَللّٰهُ قٰالُوا بَلْ نَتَّبِعُ مٰا أَلْفَیْنٰا عَلَیْهِ آبٰاءَنٰا أَ وَ لَوْ کٰانَ آبٰاؤُهُمْ لاٰ یَعْقِلُونَ شَیْئاً وَ لاٰ یَهْتَدُونَ (۱۷۰) وَ مَثَلُ اَلَّذِینَ کَفَرُوا کَمَثَلِ اَلَّذِی یَنْعِقُ بِمٰا لاٰ یَسْمَعُ إِلاّٰ دُعٰاءً وَ نِدٰاءً صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لاٰ یَعْقِلُونَ (۱۷۱)

و چون گفته شد مر ایشان را متابعت کنید آنچه را که فرو فرستاده خدا گفتند بلکه پیروی می‌کنیم آنچه را که یافته‌ایم بر آن پدران خود را اگر چه بوده باشد پدرانشان نمی‌دانند چیزی را و نه هدایت یابند (۱۷۰) و داستان آنان که کافر شدند چون داستان آنان که بانگ زند بآنچه نمی‌شنود مگر دعا و آوازی را کرانند گنگانند کورانند پس ایشان نمی‌دانند (۱۷۱)

چون بر ایشان گفته شد که پیروی

آورند از حق به وجه معنوی

آنچه بفرستاده حق، ز آیات خویش

بعد از آیتها که بفرستاده پیش

پیروی گفتند آیا هستمان

آنچه ز آباء هست اندر دستمان

آنچه بر وی بوده اند آباء ما

متّفق باشد بر آن آراء ما

گرچه آن آبائشان بی مدرکند

از هدایت دور و بر حق مشرکند

بر مثل این کافران بر داعیند

آن چنان که هر رمه بر راعیند

مر بهائم را کند ناعق صدا

بشنوند اما نفهمند آن ندا

بل ز حیوانند بی ادراکتر

خواندن ایشان بود دور از ثمر

زآنکه آنها بشنوند آواز را

لیک نتوانند فهم راز را

وین گُره را غیر از آنکه نیست هوش

هم ز بهر استماعی نیست گوش

از حجر در عقل و دانش کمترند

نه همین گنگند یا کور و کرند

با بتانی که پرستند از غلط

گوئیا هم دانشند و هم نمط

می پرستند از جهالت سنگ را

همچو خود مصنوع بی فرهنگ را

مر شرف جویند از شیء خسیس

بر چنین عقلی همی خندد بلیس

کس ز خوان منعمی نعمت خورد

سجده وآنگه پیش لاشیئی برد

زین عجب تر نیست چیزی در جهان

شاید ار گیری عجب زین ابلهان