گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
صفی علیشاه

أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اَللّٰهَ لَهُ مُلْکُ اَلسَّمٰاوٰاتِ وَ اَلْأَرْضِ وَ مٰا لَکُمْ مِنْ دُونِ اَللّٰهِ مِنْ وَلِیٍّ وَ لاٰ نَصِیرٍ (۱۰۷)

آیا نمی‌دانید که خدا مر او راست پادشاهی آسمانها و زمین و نیست برای شما از غیر خدا هیچ دوستی و نه یاری کنندۀ (۱۰۷)

هر دو اندر لوح محفوظ است ضبط

هر دو دارد بر صلاح خلق ربط

لیک در وقت معیّن از زمان

دون وقت دیگر از بهر امان

یا ندانی بر تو هست اعنی یقین

کوست شاه اندر سماوات و زمین

هم جز آن شه بر شما مشتی فقیر

نه ولی ای فرض گردد نه نصیر

ای که شاهی جز تو را زیبنده نیست

غیر م لکت، م لکتی پاینده نیست

چون نماند هیچ م لکی برقرار

ملک، ملک توست کآمد پایدار

پیش از آن کآید به درگاهت فقیر

بیش از استحقاق او گویی بگیر

بر در جودت فقیری عذرخواه

باز آمد تا دهی بازش پناه

صد هزاران بار بخشیدی و باز

بر غلط رفتیم از راه مجاز

بار دیگر با دو صد بار دگر

عفو کن چون نیست غفّار دگر

کار ما عصیان و غفلت کاری است

کار تو غفّاری و ستّاری است

هر دم از ما گر بپوشی صد عیوب

از تو زیبد بر زکات روی خوب

از من مسکین کس ار شد عذرخواه

حق بود در نیّتم با او گواه

تا چه جای آنکه ما را از عدم

کرد ایجاد از ره فضل و کرم

گر پذیرد عذر عصیان پیشه ای

نیست دور از عفو او و اندیشه ای

این هم از من بر غلط بگذشت و سهو

کیستم من تا توانم کرد عفو

چون تویی ما را ز هر لغزش پناه

زین غلط هم باز باشم عذر خواه