گنجور

 
صفی علیشاه

وَ إِذْ وٰاعَدْنٰا مُوسیٰ أَرْبَعِینَ لَیْلَةً ثُمَّ اِتَّخَذْتُمُ اَلْعِجْلَ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَنْتُمْ ظٰالِمُونَ (۵۱) ثُمَّ عَفَوْنٰا عَنْکُمْ مِنْ بَعْدِ ذٰلِکَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ (۵۲)

و چون وعده دادیم موسی را چهل شب، پس گرفتید شما گوساله را از بعدش و شما ستمکارانید (۵۱)، پس عفو کردیم از شما از بعد آن، تا شاید شما شکر کنید (۵۲)

و چون وعده دادیم موسی را چهل شب، پس گرفتید شما گوساله را از بعدش و شما ستمکارانید (۵۱)، پس عفو کردیم از شما از بعد آن، تا شاید شما شکر کنید (۵۲)

« در بیان اربعین موسی(ع) »

وآنکه موسی را چهل شب از صلاح

وعده فرمودیم بهر افتتاح

بعد از آن کز آل فرعون عنود

گشت فارغ وز هلاک آن جحود

پس گرفتید از غلط گوساله را

خار آوردید جای لاله را

از شما هم عفو کردیم این غلط

تا مگر شاکر شوید از هر نمط

اربعین بهر صفای قلب بود

زنگ از آیینه زآن شاید زدود

بی ریاضت قلب کی یابد مقام؟

وآن چهل روز است گر دانی تمام

زآنکه شد خلق بدن در اربعین

در رحم گردید تکوین جنین

شد مخمر طینت آدم یقین

در کف قدرت هم اندر اربعین

بهر حق شو خالص اندر چل صباح

تا که گردی مصدر فوز و فلاح

از پی گوساله رفتن راه نیست

در ره نفس بهیمیه مایست

موسی جان در تو است و غالب است

یار هارون باش تا او غایب است

کیست هارون اعتقاد و حزم تو

در صراط حق ثبات عزم تو

آب بردار ار که داری عزم راه

هر چه گویندت که در ره هست چاه

شاید آن چه خشک باشد یا خراب

مانی از بی آبی اندر التهاب

وآن ثباتت در ره از خود رستن است

گوش را از هر صدایی بستن است

تا نیابد سامری وهم دست

کُشت باید وهم و از گوساله رست

نفس حیوانیه را معبود خویش

گیرد از اندیشۀ مردود خویش

این بود ظلمی که بر ناموضع است

طاعت او برخلاف واقع است

وضع معبود از ره اوهام کرد

نز طریق موسی و الهام کرد

چونکه بود از وهم این نقص و قصور

عفو کرد از لطف یزدان غفور

تا شما از عفو او شاکر شوید

وز خطای خویش مستغفر شوید