گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
صفی علیشاه

فَهَزَمُوهُمْ بِإِذْنِ اَللّٰهِ وَ قَتَلَ دٰاوُدُ جٰالُوتَ وَ آتٰاهُ اَللّٰهُ اَلْمُلْکَ وَ اَلْحِکْمَةَ وَ عَلَّمَهُ مِمّٰا یَشٰاءُ وَ لَوْ لاٰ دَفْعُ اَللّٰهِ اَلنّٰاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ اَلْأَرْضُ وَ لٰکِنَّ اَللّٰهَ ذُو فَضْلٍ عَلَی اَلْعٰالَمِینَ (۲۵۱)

پس گریزانید ایشان را بفرمان خدا و کشت داود جالوت را و داد او را خدا پادشاهی و حکمت و آموخت او را آنچه می‌خواست و اگر نباشد دفع خدا مردم را پارۀ بپارۀ هر آینه تباه می‌شد زمین و لیکن خدا صاحب فضلست بر جهانیان (۲۵۱)

« در ثبات عزم »

منهزم گشتند آن قوم درشت

در زمان جالوت را داوود کُشت

آن سکینه باشد این صبر و ثبات

هر که را خواهد دهد سلطان ذات

صوفی ای بنشست وقتی در چله

کرد اندر اربعین ها حوصله

هاتفی گفتش کز این سوز و گداز

درگذار، این در نگردد بر تو باز

گفت من این در به طاعت میزنم

رشتۀ طاعت بود بر گردنم

میزنم در، وین بود محمودتر

خواه گردد باز یا مسدودتر

در زمان شد باز بر وی باب ها

زآن ثبات عزم و زآن آداب ها

ملک و حکمت گشت بر داوود راست

حق بر او آموخت علمی را که خواست

حق تعالی بعض مردم را ز بعض

گر نکردی دفع، فاسد بود ارض

لیک ذو فضل است حق بر عالمین

محنت دی شد نشاط فرودین