گنجور

 
صفی علیشاه

وَ قٰالَ لَهُمْ نَبِیُّهُمْ إِنَّ اَللّٰهَ قَدْ بَعَثَ لَکُمْ طٰالُوتَ مَلِکاً قٰالُوا أَنّٰی یَکُونُ لَهُ اَلْمُلْکُ عَلَیْنٰا وَ نَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْکِ مِنْهُ وَ لَمْ یُؤْتَ سَعَةً مِنَ اَلْمٰالِ قٰالَ إِنَّ اَللّٰهَ اِصْطَفٰاهُ عَلَیْکُمْ وَ زٰادَهُ بَسْطَةً فِی اَلْعِلْمِ وَ اَلْجِسْمِ وَ اَللّٰهُ یُؤْتِی مُلْکَهُ مَنْ یَشٰاءُ وَ اَللّٰهُ وٰاسِعٌ عَلِیمٌ (۲۴۷)

و گفت مر ایشان را پیغمبرشان بدرستی که خدا بتحقیق برانگیخت برای شما طالوت را پادشاه گفتند چگونه باشد مر او را پادشاهی بر ما و ما سزاوارتریم بپادشاهی از او و داده نشده فراخنایی را از مال گفت بدرستی که خدا برگزید او را بر شما و افزود او را گشادگی در دانایی و بدن و خدا پادشاهیش هر که را می‌خواهد و خدا وسعت دهنده دانا است (۲۴۷)

آن پیمبر گفتشان ز امر اِله

بر شما طالوت آمد پادشاه

آمدند اندر جدل کو از کجا

گشت بر ما پادشه بر ناروا

ما به شاهی زو یقین لایقتریم

او ندارد مال و ما از وی سریم

حق نداد از مال و ملکش وسعتی

تا که شاهی را سزد با قدرتی

گفت او را بر شما حق برگزید

در وی افزونی ز علم و جسم دید

الیق است او از ره علم و جسد

کی برد جز جاهلی بر وی حسد

هر که را خواهد خدا شاهی دهد

وآن ز روی علم و آگاهی دهد

زآنکه ذات حق وسیع الرحمه است

داند ار کس را مناسب وسعت است