گنجور

 
صفی علیشاه

وَ إِذٰا طَلَّقْتُمُ اَلنِّسٰاءَ فَبَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَلاٰ تَعْضُلُوهُنَّ أَنْ یَنْکِحْنَ أَزْوٰاجَهُنَّ إِذٰا تَرٰاضَوْا بَیْنَهُمْ بِالْمَعْرُوفِ ذٰلِکَ یُوعَظُ بِهِ مَنْ کٰانَ مِنْکُمْ یُؤْمِنُ بِاللّٰهِ وَ اَلْیَوْمِ اَلْآخِرِ ذٰلِکُمْ أَزْکیٰ لَکُمْ وَ أَطْهَرُ وَ اَللّٰهُ یَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لاٰ تَعْلَمُونَ (۲۳۲)

و چون طلاق دادید زنان را پس برسند مدت خودشان را پس منع مکنید ایشان را که نکاح کنند شوهرشان را هرگاه برضای هم روند میانشان بنیکی این پند داده می‌شود بدو آنکه باشد از شما ایمان می‌آورد بخدا و روز آخر این شما را پاکیزه‌تر است برای شما و پاک‌تر و خدا می‌داند و شما نمی‌دانید (۲۳۲)

چون رها کردید زنها را و گشت

مدت آخر، یعنی آن مدت گذشت

بازشان باید ندارید از نکاح

بس بود دور این چنین منع از فلاح

یعنی ار خواهند زوج دیگری

گر بود زآن پست تر یا برتری

هر دو هم بر یکدگر راضی شدند

فارغ از اندیشۀ ماضی شدند

منع ایشان است در دین ناپسند

زآن رسد بر جان و بر ایمان گزند

اینست پند حق بر او کو مؤمن است

بر خدا و روز آخر موقن است

این بود ازکی و اطهر بر شما

که نمی دانید و می داند خدا

آگه است از کنه اسرار وجود

کآن تخالف وین تخالط از چه بود