گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
صفی علیشاه

أَ فَمَنْ یَعْلَمُ أَنَّمٰا أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ اَلْحَقُّ کَمَنْ هُوَ أَعْمیٰ إِنَّمٰا یَتَذَکَّرُ أُولُوا اَلْأَلْبٰابِ (۱۹) اَلَّذِینَ یُوفُونَ بِعَهْدِ اَللّٰهِ وَ لاٰ یَنْقُضُونَ اَلْمِیثٰاقَ (۲۰) وَ اَلَّذِینَ یَصِلُونَ مٰا أَمَرَ اَللّٰهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ وَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ وَ یَخٰافُونَ سُوءَ اَلْحِسٰابِ (۲۱) وَ اَلَّذِینَ صَبَرُوا اِبْتِغٰاءَ وَجْهِ رَبِّهِمْ وَ أَقٰامُوا اَلصَّلاٰةَ وَ أَنْفَقُوا مِمّٰا رَزَقْنٰاهُمْ سِرًّا وَ عَلاٰنِیَةً وَ یَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ اَلسَّیِّئَةَ أُولٰئِکَ لَهُمْ عُقْبَی اَلدّٰارِ (۲۲) جَنّٰاتُ عَدْنٍ یَدْخُلُونَهٰا وَ مَنْ صَلَحَ مِنْ آبٰائِهِمْ وَ أَزْوٰاجِهِمْ وَ ذُرِّیّٰاتِهِمْ وَ اَلْمَلاٰئِکَةُ یَدْخُلُونَ عَلَیْهِمْ مِنْ‌ کُلِّ بٰابٍ (۲۳) سَلاٰمٌ عَلَیْکُمْ بِمٰا صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَی اَلدّٰارِ (۲۴) وَ اَلَّذِینَ یَنْقُضُونَ عَهْدَ اَللّٰهِ مِنْ بَعْدِ مِیثٰاقِهِ وَ یَقْطَعُونَ مٰا أَمَرَ اَللّٰهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ وَ یُفْسِدُونَ فِی اَلْأَرْضِ أُولٰئِکَ لَهُمُ اَللَّعْنَةُ وَ لَهُمْ سُوءُ اَلدّٰارِ (۲۵) اَللّٰهُ یَبْسُطُ اَلرِّزْقَ لِمَنْ یَشٰاءُ وَ یَقْدِرُ وَ فَرِحُوا بِالْحَیٰاةِ اَلدُّنْیٰا وَ مَا اَلْحَیٰاةُ اَلدُّنْیٰا فِی اَلْآخِرَةِ إِلاّٰ مَتٰاعٌ (۲۶) وَ یَقُولُ اَلَّذِینَ کَفَرُوا لَوْ لاٰ أُنْزِلَ عَلَیْهِ آیَةٌ مِنْ رَبِّهِ قُلْ إِنَّ اَللّٰهَ یُضِلُّ مَنْ یَشٰاءُ وَ یَهْدِی إِلَیْهِ مَنْ أَنٰابَ (۲۷) اَلَّذِینَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ اَللّٰهِ أَلاٰ بِذِکْرِ اَللّٰهِ تَطْمَئِنُّ اَلْقُلُوبُ (۲۸) اَلَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا اَلصّٰالِحٰاتِ طُوبیٰ لَهُمْ وَ حُسْنُ مَآبٍ (۲۹) کَذٰلِکَ أَرْسَلْنٰاکَ فِی أُمَّةٍ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهٰا أُمَمٌ لِتَتْلُوَا عَلَیْهِمُ اَلَّذِی أَوْحَیْنٰا إِلَیْکَ وَ هُمْ یَکْفُرُونَ بِالرَّحْمٰنِ قُلْ هُوَ رَبِّی لاٰ إِلٰهَ إِلاّٰ هُوَ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ إِلَیْهِ مَتٰابِ (۳۰)

آیا پس آنکه می‌داند جز این نیست آنچه فرو فرستاده شد بتو از پروردگارت حق است چون کسی است که او کور است جز این نیست که پند پذیرند صاحبان خردها (۱۹) آنان که وفا می‌کنند به پیمان خدا و نمی‌شکنند پیمان را (۲۰) و آنان که می‌پیوندند آنچه را امر کرده خدا بآن که پیوند کرده شود و می‌ترسند از پروردگارشان و بیم دارند از بدی حساب (۲۱) و آنان که صبر کردند برای طلب وجه پروردگارشان و بر پای داشتند نماز را و انفاق نمودند از آنچه روزی دادیمشان نهان و آشکار و دفع می‌کنند بخوبی بدی را آنها مر ایشان‌راست عاقبت آن سرای (۲۲) بهشتهای اقامت دائمی که داخل می‌شوند آنها را و کسی که شایسته شد از پدرانشان و جفتهاشان و فرزندانشان و ملائکه داخل می‌شوند بر ایشان از هر دری (۲۳) سلام بر شما بسبب آنچه صبر کردید پس خوبست انجام آن سرای (۲۴) و آنان که می‌شکنند پیمان خدا را پس از استوار کردنش و می‌برند آنچه را امر کرده خدا بآن که وصل کرده شود و فساد می‌کنند در زمین آنها مر ایشان‌راست لعنت و مر ایشان‌راست بدی آن سرای (۲۵) خدا وسیع می‌کند روزی را برای آنان که می‌خواهد و تنگ می‌گرداند و شاد شدند بر زندگانی دنیا و نیست زندگانی دنیا در آخرت مگر متاعی (۲۶) و می‌گویند آنان که کفر شدند چرا فرو فرستاده نشد بر او آیتی از پروردگارش بگو بدرستی که خدا گمراه می‌گذارد آن را که می‌خواهد و هدایت می‌کند بسوی خود آن را که بازگشت کرد (۲۷) آنان که گرویدند و می‌آرامد دلهاشان بذکر خدا آگاه باشید بذکر خدا می‌آرامد دلها (۲۸) آنان که گرویدند و کردند کارهای شایسته خوش باد مر ایشان را و نیکویی بازگشت (۲۹) همچنین فرستادیم در امتی که گذشتند از پیش آنها امتها تا بخوانی بر ایشان چیزی را که وحی فرستادیم بتو و ایشان کافر می‌شوند بخدای بخشنده بگو اوست پروردگار من نیست الهی مگر او بر او توکل کردم و باوست بازگشت من (۳۰)

داند آیا کس فرستادند باز

سویت آنچه از کردگار بی نیاز

راست باشد بی ز تشکیک و گمان

و اعمی است آن کس که کرد انکار آن

غیر از این نبود کز آن گیرند پند

صاحبان عقلهای ارجمند

آن کسان کایشان به عهد حق وفاء

میکنند از غیر نقضی بی جفاء

وآنکه پیوندند با آن کامرشان

کرده حق بر وی به تحقیق و نشان

باشد آن پیوندشان بالاتصال

با هر آنچه عقل از آن یابد کمال

هم بودشان خشیّت از حق در عِقاب

هم هراسانند از سوء الحساب

وآن کسان که مکاره یا جهاد

صابرند و ثابت اندر اعتقاد

از پی خوشنودی پروردگار

نه از ریاء و سمعهای یا ز اشتهار

داشتند از فرض هم برپا نماز

بر فقیران نفقه کردند از نیاز

آنچه از ما بودشان رزق و معاش

نفقه پس دادند از آن پنهان و فاش

دفع کردند از نکویی های چند

آنچه بود آن زشت و پست و ناپسند

نیکی آوردند بر پاداش بد

عفو کردند و عطاء از قلب و ید

باشد ایشان را یقین انجام نیک

جنّت عدن و مقام بی شریک

اندر آن گردند داخل از فلاح

وآنکه با ایشان بود مع در صلاح

از پدرها و از زنان و اولادشان

باشد ار بر خیر استعدادشان

داخل آن افرشتگان از کل باب

در سلام آیندشان بی اجتناب

بر شما باد از شکیبایی درود

صبرتان چون در بلاء افزوده بود

گفت پیغمبر رسیدی بر خدا

از فقیری، بهتر آمد کز غنا

زآنکه اهل فقر آنجا سرورند

نزد حق از دیگران نیکوترند

نیست چیزی بِه ز فقر اندر خصال

دار نیکو فقر خود را ای بلال

بس بود نیکو سرانجام فقیر

نِعمَ عُقبَی الدار بشنو آن بگیر

وآن کسان که نقض عهد حق کنند

بعد محکم کردن آن را بشکنند

قطع سازند امر حق را زآن به اصل

که بدان زو حکم پیوند است و وصل

میکنند اندر زمین ، ظلم و فساد

دوری است از رحمت ایشان را زیاد

بد بُوَدشان بس سرای آخرت

یا که سوء عاقبت بی معذرت

رزق هر کس را که می خواهد خدا

از ره حکمت گشاید هر کجا

هم نماید تنگ بر هر کس که خواست

وسعت و تنگی ارزاق از خداست

گشته اند این اهل دنیا جمله شاد

بر حیات دنیی بی اعتماد

زندگیِ این جهان پر صُداع

نیست اندر آخرت غیر از متاع

کافران گویند نازل از چه رو

می نگردد آیت از ربّش بر او

گو کند گمره خدای آن را که خواست

یعنی آن کو بازگشت از راه راست

ره نماید هم بر آن کو بازگشت

کرد بر وی ، وز منیّتها گذشت

مؤمنان آرام یابد قلبشان

مر به ذکر حق که سازد جلبشان

می بدانید اینکه بر ذکر خدا

مطمئن گردد قلوب با صفا

آن کسان که بگرویده بر حقند

کرده اند اعمال نیکو و الیقند

باشد ایشان را خوشیها بی حساب

در جزاء طُوبَی لَهُم حُسنُ مَآب

ای محمّد (ص) همچنین از رحمتی

ما فرستادیمت اندر امتی

امتی که برگذشت است از نشان

پیش از ایشان بوده آنچه از امّتان

تا که برخوانی بر ایشان آنچه وحی

شد ز ما سوی تو اندر امر و نهی

گرچه هیچ ایشان به رحمان نگروند

نام او از سمع ایمان نشنوند

چونکه در صلح حدیبیه نوشت

عهدنامه آن رسول خوش سرشت

بسمله چون برنوشتند ابتداء

مشرکان کردند از رحمان اِباء

ما به رحمان نیستیم آگه به راست

گو که او پروردگار ماسواست

آنکه معبودی جز او نبود به ذات

من بر او کردم توکل از جهات

هم به سوی اوست ما را بازگشت

هم تمام ماسوی را بازگشت

مشرکان گفتند با خیر الوری

که تو گویی من رسولم از خدا

هست وین قرآن ز حق نازل به من

خواهی ار تابع شویمت بی سخن

پس به این قرآن جبال مکه را

دور کن تا ارض ما یابد فضا

ارض را بشکاف تا گردد روان

جویها بهر زراعت در زمان

جَد خود یعنی قصیّ بن کلاب

زنده کن او را به قول مستجاب

تا که در حقیّتت گردد گواه

گوید این باشد پیمبر از اِله

چون ز عیسی بهترم گویی صریح

مرده را می کرد زنده پس مسیح