گنجور

 
صفی علیشاه

إِنَّما مَثَلُ اَلْحَیاةِ اَلدُّنْیا کَماءٍ أَنْزَلْناهُ مِنَ اَلسَّماءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَباتُ اَلْأَرْضِ مِمّا یَأْکُلُ اَلنّاسُ وَ اَلْأَنْعامُ حَتّی إِذا أَخَذَتِ اَلْأَرْضُ زُخْرُفَها وَ اِزَّیَّنَتْ وَ ظَنَّ أَهْلُها أَنَّهُمْ قادِرُونَ عَلَیْها أَتاها أَمْرُنا لَیْلاً أَوْ نَهاراً فَجَعَلْناها حَصِیداً کَأَنْ لَمْ تَغْنَ بِالْأَمْسِ کَذلِکَ نُفَصِّلُ اَلْآیاتِ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ (۲۴) وَ اَللّهُ یَدْعُوا إِلی دارِ اَلسَّلامِ وَ یَهْدِی مَنْ یَشاءُ إِلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ (۲۵) لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا اَلْحُسْنی وَ زِیادَةٌ وَ لا یَرْهَقُ وُجُوهَهُمْ قَتَرٌ وَ لا ذِلَّةٌ أُولئِکَ أَصْحابُ اَلْجَنَّةِ هُمْ فِیها خالِدُونَ (۲۶) وَ اَلَّذِینَ کَسَبُوا اَلسَّیِّئاتِ جَزاءُ سَیِّئَةٍ بِمِثْلِها وَ تَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ ما لَهُمْ مِنَ اَللّهِ مِنْ عاصِمٍ کَأَنَّما أُغْشِیَتْ وُجُوهُهُمْ قِطَعاً مِنَ اَللَّیْلِ مُظْلِماً أُولئِکَ أَصْحابُ اَلنّارِ هُمْ فِیها خالِدُونَ (۲۷) وَ یَوْمَ نَحْشُرُهُمْ جَمِیعاً ثُمَّ نَقُولُ لِلَّذِینَ أَشْرَکُوا مَکانَکُمْ أَنْتُمْ وَ شُرَکاؤُکُمْ فَزَیَّلْنا بَیْنَهُمْ وَ قالَ شُرَکاؤُهُمْ ما کُنْتُمْ إِیّانا تَعْبُدُونَ (۲۸) فَکَفی بِاللّهِ شَهِیداً بَیْنَنا وَ بَیْنَکُمْ إِنْ کُنّا عَنْ عِبادَتِکُمْ لَغافِلِینَ (۲۹) هُنالِکَ تَبْلُوا کُلُّ نَفْسٍ ما أَسْلَفَتْ وَ رُدُّوا إِلَی اَللّهِ مَوْلاهُمُ اَلْحَقِّ وَ ضَلَّ عَنْهُمْ ما کانُوا یَفْتَرُونَ (۳۰) قُلْ مَنْ یَرْزُقُکُمْ مِنَ اَلسَّماءِ وَ اَلْأَرْضِ أَمَّنْ یَمْلِکُ اَلسَّمْعَ وَ اَلْأَبْصارَ وَ مَنْ یُخْرِجُ اَلْحَیَّ‌ مِنَ اَلْمَیِّتِ وَ یُخْرِجُ اَلْمَیِّتَ مِنَ اَلْحَیِّ وَ مَنْ یُدَبِّرُ اَلْأَمْرَ فَسَیَقُولُونَ اَللّهُ فَقُلْ أَ فَلا تَتَّقُونَ (۳۱) فَذلِکُمُ اَللّهُ رَبُّکُمُ اَلْحَقُّ فَما ذا بَعْدَ اَلْحَقِّ إِلاَّ اَلضَّلالُ فَأَنّی تُصْرَفُونَ (۳۲) کَذلِکَ حَقَّتْ کَلِمَةُ رَبِّکَ عَلَی اَلَّذِینَ فَسَقُوا أَنَّهُمْ لا یُؤْمِنُونَ (۳۳) قُلْ هَلْ مِنْ شُرَکائِکُمْ مَنْ یَبْدَؤُا اَلْخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ قُلِ اَللّهُ یَبْدَؤُا اَلْخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ فَأَنّی تُؤْفَکُونَ (۳۴) قُلْ هَلْ مِنْ شُرَکائِکُمْ مَنْ یَهْدِی إِلَی اَلْحَقِّ قُلِ اَللّهُ یَهْدِی لِلْحَقِّ أَ فَمَنْ یَهْدِی إِلَی اَلْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ یُتَّبَعَ أَمَّنْ لا یَهِدِّی إِلاّ أَنْ یُهْدی فَما لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ (۳۵)

جز این نیست مثل زندگانی دنیا چون آبیست که فرو فرستادیمش از آسمان بس آمیخت بآن رستنی زمین از آنچه می‌خورند مردمان و چهارپایان تا چون گرفت زمین پیرایه‌اش و زینت یافت و گمان بردند اهلش که ایشان قدرت‌دارندگانند بران آمد آن را امر ما شبی یا روزی پس گردانیدم آن را در دیده گویا که نرسته بود در زمان پیش همچنین تفصیل می‌دهیم آیتها را از برای قومی که اندیشه می‌کنند (۲۴) و خدا می‌خواند بسوی سرای سلامت و راه می‌نماید کسی را که می‌خواهد بسوی راه راست (۲۵) از برای آنها که نیکی کردند نیکی است و زیادتی و نپوشد رویهاشان را گروهی نه خواری آنها اهل بهشتند ایشان در آن جاودانیانند (۲۶) و آنان که کسب کردند بدیها را جزای بدی بمثل آنست و فرو می‌گیرد ایشان را خواری نباشد ایشان را از خدا هیچ نگهدارنده گویا پوشانیده شد رویهاشان پاره از شب تیره آنها اهل آتشند در آن جاودانیان (۲۷) و روزی که محشور می‌سازیمشان همه پس می‌گوییم از برای آنانی که شرک آوردند باشید بر جاتان شما و انبازانتان پس جدایی می‌اندازیم میانشان و خواهند گفت انبازانشان نبودید که ما را می‌پرستیدید (۲۸) پس کافیست خدا گواه میان ما و میان شما که بودیم از پرستیدن شما هر آینه بی‌خبران (۲۹) آنجا بیاید هر نفسی آنچه پیش فرستاده و باز گردانیده شوند بسوی خدا که صاحب اختیار ایشانست بحق و گم شد از ایشان آنچه بودند افترا می‌کردند (۳۰) بگو کیست روزی می‌دهد شما را از آسمان و زمین یا که مالک می‌باشد گوش و دیدها را و که بیرون می‌آورد زنده را از مرده و بیرون می‌آورد مرده را از زنده و که تدبیر می‌کند کار کاینات را پس بزودی می‌گویند خداست پس بگو آیا پس نمی‌پرهیزند (۳۱) پس آن خدا پروردگار شماست بحق پس چیست بعد از حق مگر گمراهی پس بکجا برگردانیده می‌شوند (۳۲) همچنین لازم شد کلمه پروردگارت بر آنان که فسق ورزیدند بدرستی که ایشان نمی‌گروند (۳۳) بگو آیا از شریکان شما کیست که می‌آفریند خلق را پس باز می‌آورد او را بگو خدا می‌آفریند خلق را پس باز می‌آرد او را پس بکجا برگردانیده می‌شوید (۳۴) بگو آیا از انبازان شما کیست که هدایت می‌کند بسوی حق بگو خدا راه می‌نماید مر حق را آیا پس کسی که راه می‌نماید بسوی حق سزاوارتر است که پیروی کرده شود یا کسی که هدایت نمی‌یابد مگر آنکه هدایت کرده شود پس چیست شما را چگونه حکم می‌کنید (۳۵)

غیر از این نبود که عیش این جهان

در مثل آبی است کآید ز آسمان

پس به آن آمیخته گشت و عجین

خود نبات الارض که رست از زمین

یا که بعضی زآن نبات از بوالعجب

مختلط گردد به بعضی زآن سبب

زآنچه مردم می خورند آن ز اختیار

از حبوب و از بقول و از ثمار

چارپایان هم خورند از آن گیاه

خشک و تر یعنی علوفه سبز و کاه

تا به وقتی که زمین پیرایه اش

باز بگرفت آنچه داد از مایه اش

از نمود و فرّهی کاندر نفوس

بُد مزیّن در نکویی چون عروس

اهل ارض آن را ز خود پنداشتند

که بر آن قدرت مگر می داشتند

ناگه آمد امر ما شب یا که روز

بهر ویرانی به ارض دل فروز

پس نمودیم آن زمین را در نظر

همچو ارض بدرویده سر به سر

باطل و برکنده و خشک و سیاه

نی در او فرّی نه آثار گ یاه

چیست لَّم تَغْن که موجود او ز طمس

گوییا هرگز نبوده است او به أمس

همچنین روشن کنیم آیات خویش

بهر قومی که کنند اندیشه بیش

چند قول است اندر این وجه شبه

گویمت تا در خرد داری نگه

اول آنکه عیش دنیا چون مطر

قطع گردد بعد یک دم در نظر

یا که آن دارد شباهت بر گیاه

بعد روییدن شود خشک و تباه

یا که این اوصاف یکجا با وی است

لذت آن را زوال اندر پی است

بندگان را خوانده خلاّق الانام

نی به دنیا بلکه بر دار الاسلام

زآنکه دنیا جای رنج و محنت است

دار سالم روضۀ بیآفت است

جانب دار السلام او رهنماست

هر که را خواهد برد بر راه راست

آن کسان را که نکویی کرده اند

هست هم پاداش نیکو و ارجمند

حق نکویی را نکو پاداش داد

بل جزاء هست از عمل صد ره زیاد

یا که حُسنَی مغفرت بی گفتگوست

وآن زیادت آنکه حق خوشنود از اوست

یا زیاده حب او باشد به دل

کآن فزون است از فضای آب و گل

اهل آن دار الاسلام از استنار

روی ایشان را نپوشاند غبار

هم نه آثاری ز ذلّت بر جبین

این گروهند اهل جنّت خالدین

گفته اند از خوف حق رویی که او

اشک چشمی ریزد اندر وی فرو

نیست او را تیرگی و ذلتی

دارد از حق روشنی و نض رتی

وآنکه کردند اکتساب سیّئات

مثل آن باشد جزا شان در ثبات

پوشد ایشان را و بنشیند به روی

گَرد ذلّ و افتضاح از چار سوی

نیست ایشان را نگهداری یقین

از عذاب حق تعالی یوم دین

گوییا پوشیده گشته ز اضطرار

رویشان در پاره های لیلِ تار

این گروهند اهل آتش جاودان

کرده کسب سیّئات اندر جهان

یاد کن روزی که محشور این رمه

می شوند از نیک و بد در وی همه

جمله یا ترسید از روزی چنین

یا بدانید اینکه میآید یقین

پس بگوییم آن زمان با مشرکان

با شریکان ایستید اندر مکان

پس جدایی افکنیم اندر نشان

بین اهل کفر و معبودانشان

بت پرستان را بگوییم از چه روی

می پرستیدید اینان را به کوی

می بگویند این بتان ما را به خویش

داعیان بودند در طاعت ز پیش

حق درآرد آن بتان را در سخن

می بگویند آن شریکان در زمن

که پرستنده ز ما هرگز شما

خود نمی بودید الاّ از هوی

بودتان داعی هوی از ماسَبَق

تا که شرک آرید در طاعت به حق

در شهادت بین ما کافی خداست

کو خبیر از اصل و فرع ماسواست

داند او که بیخبر بودیم ما

از وجود و از عبادات شما

آزماید هر کسی در آن محل

آنچه بفرستاده پیش از هر عمل

نفسها گردند رد هم سوی حق

چون به حق مولاست او بر ماخَلَق

گم شود از کافران آن بد سری

که از آن بودند بر حق مفتری

گو شما را کیست تا روزی دهد

از سماء و ارض باشد گر خرد

ز آسمان باران بباراند به گاه

وز زمین روید به هر قسمی گیاه

کیست یا ذوالقدرتی کاندر اثر

آفریند در شما سمع و بصر

هم کند ز آفات یکجا حفظ آن

زآنکه بس باشند اقرب بر زیان

کیست آن کآرد برون هر لحظه وی

حی ز میّت، میّت از حی، پی به پی

نطفه یا دانه است آن در التفات

باشد آن ظاهر ز حیوان و نبات

کیست وآن کس کو کند تدبیر کار

اهل عالم را نهان و آشکار

زود باشد پس که گویند آن خداست

کآفریننده تمام ماسواست

این بود در نزد دانا احتجاج

کز قبولش نیست آدم را علاج

پس بگو آیا نترسید از خدا

که شریک آرید با او ز افترا

پس کسی کو راست ثابت این صفات

باشد او پروردگار ممکنات

هم شما را اوست معبود به حق

پرورنده جسم و جان ماخَلَق

پس چه باشد بعد حق غیر از ضلال

پس به آن گردنده گردید از نکال

همچنان کو را ربوبیّت سزاست

نه جز او را که زوالش در قفاست

هم سزاوار است و واجب حکم او

بر هر آن کز حکم گردانیده رو

فاسقند و رفته اند از حد برون

وصف ایشان أنَّهُم لَایُؤْمِنُون

گو که آیا از شریکان شما

هست کز خلقی نماید ابتدا

آفریند خلق را یعنی ز نو

بعد موتش زنده سازد بی غلو

پس هر آن کو راست این شأن و صفات

زیبد او را گر پرستندش به ذات

هم کند آغاز خلقت بی سخن

هم نماید زنده بعد از موت تن

از کجا پس عقلتان هیچ ار بجاست

بازگردانده شوید از راه راست

از شریکان شما گو هست کس

هیچ آیا رهنما در هر نفس

تا کسی را سوی حق باشد دلیل

نصب حجت ها کند از هر قبیل

گو خدا للحق به خلقان رهنماست

در کس ار فهم دلایل بر سزاست

رهنما آیا پس آن کو بر حق است

با دلایل در اطاعت الیق است

یا کسی کو خود نداند راه و چاه

جز که غیرش رهنما گردد به راه

پس شما را چیست همچون می کنید

در سویّه حکم نزد عقل و دید

بین آن کس که به او یکسر شما

خاصه محتاجید یا او بر شما