گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
 
 
مولانا

ما را چو ز عشق می‌شود راست مزاج

عشق است طبیب ما و داروی علاج

پیوسته بدین عشق نخواهد رفتن

این عشق ز کس نزاد و نی‌داد نتاج

مجد همگر

زلفت ستمی بر رخ سیمین ای کاج

تا بستدمی ز بار سیم تو خراج

بس بر سر میدان وصالت زدمی

چوگان چو آبنوس بر گوی چو عاج

امیرعلیشیر نوایی

چشمت که طریق سحر ازو یافت رواج

از بابل و کشمیر همی گیرد باج

عیار صفت ربوده گاه تاراج

از تن ها سر چنانک از سرها تاج

فضولی

ای امر تو عقد بند پیوند مزاج

عالم بتو در فطرت و خلقت محتاج

امراض مشاکل امور امکان

از فیض وجوب تو طلبکار علاج

قدسی مشهدی

هرچند به ملک تن بود صاحب تاج

بر گردن عشق، عقل نگذارد باج

بر عشق مسلط نشود عقل، آری

مه نور ز مهر هدیه گیرد، نه خراج

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه