گل چرا ماند به گلشن بعد فوت گلعذاری
مه چرا تابد به گردون بی مه روی نگاری
سرو بالائی برفت از پیش چشم رود بارم
سرو گو بالا نگیرد دیگر اندر جویباری
ملک زیبایی و خوبی شد ز عالم تاج خالی
نیست زیبا زین سپس گیرد به خویش ار تا جداری
در بهار زندگانی ریخت از گلبن چو آن گل
کی گشاید خاطرم دیگر زبستان و بهاری
عندلیبی بر پرید از شاخ حسن اندر جوانی
گو شود ویرانه گلشن تا که نخروشد هزاری
از غم و زاری من آور بیاد اندر بهاران
گر خروش مرغزاری بشنوی از مرغزاری
ای نصیحت گو مرا بگذار با این اشک خونین
حال طوفان دیده را داندمگر دریا گذاری
هرگزم ناید به خاطر کاید اندر دور گیتی
اینچنین حور از بهشتی وین چنین یار از دیاری
داستانها مانده از خوبان بدفترها ز خوبی
پس بجا بوده است چون او بوده گر در روزگاری
آسمان از دوده آه من بود نیلی و گوید
شد فرو اندر زمین روح روان کوه و قاری
چون پری از چشم مردم شد نهان شوخی پریوش
نازنینی دلفریبی مهربانی بردباری
زالکی باشد جهان فرهادکش وز وی عجب نی
قصر شیرین لعبتان را گر کند مشکین حصاری
در جبلت داشت عقل وعفت و مهر و ادب را
جز خدایش کس نبد در هیچ وصف آموزگاری
گفتمش روزی که امروزم بود دردسر افزون
گفت گر باشد قبولت جان من باشد نثاری
کی کند باور اگر گویم یکی از صد صفاتش
گرچه ناید هیچ وصفش در نگارش یا شماری
در چمن بس باد ناکامی دمید از چار جانب
نخل شادیرا عجب نبود نماند از برگ و باری
نقش خود بردیده ما بست و داغ خویش بر دل
اینچنین ماند ز یاران بهر یاران یادگاری
سال تاریخ و فاتش باشد این بیبیش و بیکم
شد سوی جنّت ز مینوی مهی زیبا نگاری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به غم فراق و فقدان زیبایی و عشق اشاره میکند. او از ماندن گل در گلشن پس از فوت گل عذاری صحبت میکند و به این موضوع میپردازد که چگونه زیبایی و خوبی از دنیا رفته است. شاعر به شباهتهای بین انسان و گل، زندگی و بهار، و همچنین درد و رنجهای دل میپردازد. او با یادآوری خاطرات گذشته و زیباییهای گمشده، حسرت و افسوس خود را ابراز میکند. در نهایت، شاعر از غم و زاری خود میگوید و تأکید میکند که یاد خوبان همیشه در دل باقی میماند، حتی اگر آنها در دنیای مادی دیگر نباشند.
هوش مصنوعی: چرا گل در باغ باقی مانده است بعد از اینکه گل آرا (گلنشان) از میان رفته؟ چرا ماه بدون چهرهی معشوقش همچنان در آسمان میدرخشد؟
هوش مصنوعی: سرو بلندی از جلوی چشمان من رفت و من همچنان در این رود هستم. باران هم دیگر بر این جویبار نمیافتد.
هوش مصنوعی: خدایی که تجلی زیبایی و نیکی است، از جهان خالی نیست. زیباییهای این جهان در ادامه به خود او بازمیگردند، تا زمانی که جایی برای خود فراهم کند.
هوش مصنوعی: در بهار زندگی، مانند گلی که از باغچه میریزد، خاطرم دیگر از زمستان و بهار شاداب نخواهد شد.
هوش مصنوعی: پرندهای از شاخهی زیبایی در دوران جوانی به پرواز درآمده و میگوید: ای کاش گلزار به ویرانی برود تا دیگر هزاران گل را نچینند و خراب نکنند.
هوش مصنوعی: اگر در بهار صدای غمگین پرندهای را شنیدی، به یاد بیاور که من از این غم و اندوه سخن میگویم.
هوش مصنوعی: ای کسی که نصیحت میکنی، بگذار با این اشکهای خونین خودم تنها باشم، چرا که حال و روز طوفانیام را درک کردهام، مگر اینکه دریا مرا رها کند.
هوش مصنوعی: هرگز به یادم نمیآید که در دنیای وسیع، چنین زیباییها و نعمتهایی را مثل حور و یار از جایی دیگر دیده باشم.
هوش مصنوعی: قصههایی که از نیکان در دفترها باقی مانده، نشاندهنده خوبیهایشان است و این نشان میدهد که آنها حقیقتاً نیکو بودهاند.
هوش مصنوعی: آسمان به خاطر دودی که از آه من برخاسته، رنگ نیلی به خود گرفته است و به زمین میگوید که روح پرخروش من که مانند کوه است، در درونش کمین کرده است.
هوش مصنوعی: چونکه مانند پری از دید مردم پنهان شد، زین رو شوخی و زیبایی او دلربایی و مهربانی و بردباری را به همراه دارد.
هوش مصنوعی: این دنیا مثل زالی است که فرهاد را میکشد و اگر مشکین حصاری دور قصر شیرین بگذارد، عجیب نیست.
هوش مصنوعی: در ذات او عقل، پاکی، محبت و ادب وجود داشت و جز خداوند هیچکس نمیتوانست او را در هیچ وصفی به عنوان معلم قرار دهد.
هوش مصنوعی: به او گفتم که امروز برای من پر از مشکل و دردسر است. او جواب داد که اگر این وضعیت را بپذیری، جان من برای تو قربانی خواهد شد.
هوش مصنوعی: اگر بگویم یکی از صد ویژگی او چیست، چه کسی میتواند باور کند؟ زیرا هیچیک از ویژگیهایش را نمیتوان به درستی در نوشتار یا شمارش بیان کرد.
هوش مصنوعی: در چمن، بادهای ناامیدی از همه سو وزیدند و باعث شدند شادیام از بین برود. تعجبی ندارد که دیگر از برگ و بار چیزی باقی نماند.
هوش مصنوعی: نقش وجود و هویت ما در دلمان جای گرفته و تأثیر عمیقی از خود بر جای گذاشته است. این نشانه از ما به خاطر دوستان و برای یادآوری به آنان باقی مانده است.
هوش مصنوعی: سال تاریخ و عاقبت آن میباشد، بدون هیچ افزونی و کاستی، که بهشتی زیبا از دنیای مادی به سوی ما میآید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خوش بوَد یاری و یاری بر کنار سبزه زاری
مهربانان روی بر هم وز حسودان بر کناری
هر که را با دلستانی عیش میافتد زمانی
گو غنیمت دان که دیگر دیر دیر افتد شکاری
راحت جان است رفتن با دلارامی به صحرا
[...]
دلبرا با ما سر پیوند داری یا نداری
راست برگو الله الله راست داری یا نداری
عیب نتوان کرد باید سر به مسکینی نهادن
گر به پیوند چو من شوریده ای سر در نیاری
با تو ما باری به یک دل در میان داریم صد جان
[...]
پادشاهست آنکه دارد در چنین خرم بهاری
ساقیی سرمست و جامی، مطربی موزون و یاری
نوش کن جام صبوح و کوش کز شاخ گلتر
بلبلی هر دم بنالد، بلکه چون بلبل هزاری
چون به دستم باده دادی شیر گیرم کن به شادی
[...]
در زمستان بر امید آنکه باز آید بهاری
عاشق گل را بباید ساختن با نوک خاری
دوستان پرسند کآخر در چه کاری در چه کارم
می گذارم عمر خود را بر امید انتظاری
بارها بار فراقت بردهام بر گردن جان
[...]
چرب و شیرین، نغز و رنگین دل پذیری جان گواری
نوش زنبوری چه سود آوخ که بر من نیش ماری
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.