گنجور

 
صفی علیشاه

شنو از محو ارباب سرائر

بعین محو دل را دار حاضر

از اله آن ز آفات و علل دان

مواصلها پس از وی ماحصل دان

رسوم عبد و اخلاق و صفاتش

شد اینجا رفع در عین ثباتش

باخلاق و صفات و فعل اول

شود اخلاق و اوصافش مبدل

شود حق در تجلی چشم و گوشش

خطاب از حق رسد نی از سروشش