بود عین الحیوتت باطن حی
هر آن زان چشمه نوشد جرعه وی
نیابد بر حیاتش ره مماتی
که یابد از حیات حق حیاتی
بود پس زنده هر شیئ بعالم
حیات اوست زین انسان اعظم
چو بر حق زنده هر چیزیست ز اشیاء
که جز او را حیاتی نیست اصلا
هر آدم جلوهگاه اسم حی شد
سبب او بر حیات کل شیء شد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.