چرخ دو تا گشته و یکتاست عشق
یک اثرست و همه اشیاست عشق
برگ گل گلبن توحید روح
بار درخت دل داناست عشق
تشنه تر از ماست باو سلسبیل
قطره چه و جوی چه دریاست عشق
عقل چه باشد که کند درک او
عقل ضعیفست و تواناست عشق
روح که چشم همه امیدهاست
کور شد از فرقت و بیناست عشق
لشکر ملک و ملکوت وجود
کشته و افکنده و تنهاست عشق
نیست سری کو ننهد زیر پای
در بر من بی سر و بی پاست عشق
بیشتر از من برخ خوب خویش
عاشق و شوریده و شیداست عشق
در دل دلباخته باشد نهان
در سر سودازده پیداست عشق
بهر تجلی گه موسای وقت
پاکتر از سینه سیناست عشق
جذبه دل باشد و سودای سر
جذب و دلست و سر و سوداست عشق
پیشتر از کون و مکان بود و باز
پیر شد این هر دو و برناست عشق
مختم و مبدای ظهور صفات
اما بی مختم و مبداست عشق
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.