گنجور

 
 
 
انوری

صف زد حشم بهار پیرامن گل

ابر آمد و پر کرد ز در دامن گل

با این همه جان نماند اندر تن گل

گر تو به چمن درآیی ای خرمن گل

خواجوی کرمانی

ای سنبل تو ریخته در دامن گل

وز مشک سیه بیخته پیرامن گل

خال سیه تو هیچ می دانی چیست

زنگی بچه ئی نشسته بر خرمن گل

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه