گنجور

 
صائب تبریزی

نگه از چشم کبود تو چه خوش می آید

یوسف از نیل به این آب نیاید بیرون

در چنین فصل بهاری که گل از سنگ دمید

زاهد از گوشه محراب نیاید بیرون

نیست از ورطهٔ افلاک خلاصی ممکن

به شنا موج ز گرداب نیاید بیرون

نیست از ورطهٔ افلاک خلاصی ممکن

 
 
 
صائب تبریزی

عقل سالم ز می ناب نیاید بیرون

کشتی کاغذی از آب نیاید بیرون

نیست ممکن، نشود دل ز می ناب سیاه

زنده اخگر ز ته آب نیاید بیرون

تا به روشنگر دریا نرساند خود را

[...]

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه